۱۳۹۶ آذر ۹, پنجشنبه

فرار مغز دانش‌ آموزی با ناکارآمدی آموزش

گروه خبری پارس دان

فرار مغز دانش‌ آموزی با ناکارآمدی آموزش



محمدرضا نیک‌نژاد در روزنامه آرمان نوشت: فرار مغزها به ویژه در سطح دانشگاه در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد از ابتدا بوده و ادامه دارد. بر اساس آمارها تنها سالانه ۱۵۰‌هزار تحصیلکرده نخبه از ایران خارج می‌‌شوند که حداقل تحصیلات آنها کارشناسی است، اما اخیرا پدیده فرار مغز دانش‌آموزی شدت پیدا کرده است، به‌گونه‌ای که مدارس پولی در سراسر اروپا مثل انگلیس، اسکاندیناوی، آمریکا و… برای جذب دانش‌آموزان ایرانی تبلیغات می‌کنند.


 


چند ماه پیش یکی از دانش‌آموزان ممتاز بنده به اسپانیا مهاجرت کرد که البته اولین فرد هم نبود. با توجه به فضایی که در ایران برای ادامه تحصیل و پس از کسب مدرک وجود دارد این پدیده رو به افزایش است. بخشی از این پدیده به دلیل ناکارآمدی مدارس و گریز دانش‌آموزان از کلاس‌های خسته‌کننده در مدارس است. فرایند آموزش در مدارس ایران بسیار کسل‌کننده و آزاردهنده است. بیشتر دروس دانش‌آموزان در محیط خشک آموزشی برگزار می‌شود. این در حالی است که از مدرسه و معلم بگیر تا خانواده همگی برای موفقیت‌های دانش‌آموزان فشار بسیاری می‌آورند؛ موفقیتی که در نمره، معدل و کمی‌نگری خلاصه شده است.


 


در این وضعیت نهایتا موفق‌ترین دانش‌آموزان هم رتبه‌های خوب کنکور را می‌گیرند. اما چه می‌شود؟ دوباره در دانشگاه‌ها با ساختار آموزشی مواجه می‌شوند که چیز زیادی به آنها اضافه نمی‌کند و همان ناکارآمدی و البته فشار ادامه می‌یابد. در واقع وضعیت علمی دانش‌آموزان با راهیابی به دانشگاه چندان تفاوتی نمی‌کند. اکنون این حس در جامعه آموزشی شکل گرفته که درس خواندن چه در مدارس و چه در دانشگاه‌های ایران آخر و عاقبتی ندارد، حتی بسیاری اوقات با داشتن مدرکی خوب از دانشگاهی خوب آینده درخشانی در کار نیست و در نهایت فرد یا بیکار است یا با حقوق بخور و نمیر کارمندی زندگی را می‌گذراند. این فضا در بین خانواده‌ها وجود دارد.


 


در این شرایط خانواده‌هایی که به لحاظ فرهنگی و مالی وضعیت بهتری دارند به جای هزینه‌های سرسام‌آور انواع دانشگاه‌های پولی از دوران دانش‌آموزی فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به کشورهای دیگر می‌فرستند. از سوی دیگر، تبلیغات شبکه‌های ماهواره‌ای هم در این زمینه بسیار گسترده و اثرگذار است. شوربختانه طی چند سال گذشته چند تن از دانش‌آموزان خوب بنده مهاجرت کرده‌اند.


بی‌ارتباطی دروس به زندگی روزمره


ریشه پدیده فرار مغزی دانش‌آموزی به نابسامانی فضای آموزش در ایران، مدرک گرفتن و بیکاری گسترده و عجیب و غریبی که برای افراد تحصیلکرده بعد از دانشگاه به وجود می‌آید و… برمی‌گردد. برای جوانان بعد از دیپلم گرفتن از مدرسه و پس از گذراندن مقاطع تحصیلی کارشناس، کارشناسی ارشد و دکتری اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. اکنون با توجه به این فضایی که ایجاد شده است مردم ایران گمان می‌کنند که موفقیت پشت دیوارهای کشورهای خارجی خوابیده است، در حالی که این‌گونه نیست و نمی‌توانیم بگوییم که وضعیت آموزشی در ایران جهنم است و در کشورهای دیگر بهشت، اما فضایی هم وجود ندارد که این واقعیت‌ها را بی طرفانه برای خانواده‌ها روشن کند.


 


سال گذشته که یکی از دانش‌آموزان قصد مهاجرت داشت، از وضعیت خسته‌کننده مدرسه بسیار ناراحت بود و می‌گفت که به ما اهمیت نمی‌دهند. حتما باید موهایمان را کوتاه کنیم. هر کار می‌کنم نمره خوبی نمی‌گیریم. معلم و خانواده فشار می‌آورند. به نظر من در پدیده فرار مغزی دانش‌آموزی دو موضوع بسیار مهم است؛ یکی آزاردهندگی آموزش در دوره مدرسه و دیگری ناامیدی از موفقیت بعد از تحصیل در دانشگاه.


 


البته این مساله پیچیده است و مشکلات آموزش‌وپرورش هم به لحاظ آموزشی و هم به لحاظ گستردگی آن‌قدر عمیق است که از عهده وزیر و تیم او هم خارج است. نیاز به همکاری درون‌سازمانی و برون‌سازمانی گسترده دارد، اما همه وزرا، شورای عالی آموزش و پرورش و کارشناسان آموزشی می‌گویند که درونمایه‌های آموزشی از نظر تعداد دروس و محتوا زیاد است و ارتباط چندانی به زندگی روزمره و نیازهای دانش‌آموزان ندارد. خود این مساله باعث می‌شود که دانش‌آموزان چندان انگیره‌ای نداشته باشند.


جرات اصلاحات نداریم


فرهنگ نانوشته‌ای در فضای آموزشی ما وجود دارد. برای مثال فکر می‌کنند اگر کتاب ۲۰۰ صفحه‌ای فیزیک را ۱۰۰ صفحه کنند یا تعداد ساعت آموزشی کاهش یابد، آسمان به زمین می‌آید. از این رو جراتی برای تغییر محتوا، تعداد و عناوین درسی نیست، ولی تجربه نشان داده که در کشورهایی مانند فنلاند بعضی روزها دانش‌آموزان حتی یک زنگ به مدرسه می‌آیند، اما آموزش آنها کارآمد است.


 


در همین کشور معلمان به‌طور میانگین سه زنگ در مدرسه تدریس می‌کنند. به نظر می‌آید مشکلات کلان آموزشی شناسایی شده‌اند، ولی هنوز جرات تغییرات و اصلاحات را در نظام آموزش‌وپرورش نداریم. یکی از اقدامات این است که عناوین درسی و محتوای آموزشی را ساده‌تر و جذاب‌تر کنیم و محتوا را ژرفا ببخشیم تا به این طریق فشار از روی معلمان و دانش‌آموزان برداشته شود. این در حالی است که وضعیت در مدارس خوبی که نخبگان را جذب می‌کنند به مراتب بدتر است. این مدارس نه تنها برنامه‌های آموزشی را اجرا می‌کنند، بلکه با اضافه کردن کلاس‌های آموزشی کنکور و تست دانش‌آموزان را بیشتر آزار می‌دهند.


آموزش معیشت‌محور


یکی از گام‌های اولیه برای مقابله با فرار مغز دانش‌آموزی این است که آموزش را کارآمد کنیم و به سمت درک و فهم بیشتر برویم. باید تعداد ساعات آموزشی را کاهش دهیم و کلاس‌ها را شاد برگزار کنیم. برای مثال میزان ساعات کلاس ورزش را بیشتر کنیم. همچنین آموزش میان رشته‌ای را گسترش دهیم. این در حالی است که بارها حرف این مساله به میان آمده است، اما چندان اراده‌ای برای پیگیری آن وجود ندارد. برای نمونه مسئول دفتر تالیف کتب درسی گفته که به دنبال این هستیم کتب میان رشته‌ای شوند.


 


برای مثال دروس ریاضی، فیریک و شیمی را در یک کتاب بگنجانیم که دانش‌آموزان چند رشته را تواما یاد بگیرند و ارتباط این دروس را بیابند؛ این گونه است که فهم و درک دانش‌آموز بالا می‌رود. از سوی دیگر، به جای اینکه آموزش به سمت کارآمدی بیشتر و کیفی سازی برود دچار روزمرگی «امروز را به فردا برسان، فردا خدا کریم» است شده است، به گونه‌ای که معیشت محور شده است.


 


وزیر جدید آموزش و پرورش از میان سه شرط اولیه خود به مساله معیشت و منزلت معلمان اشاره کرده است، بودجه به شدت ناکافی باعث شده که وقتی وزیری سر کار می‌آید چرتکه دست بگیرد. به عبارت دیگر وزیر آموزش و پرورش یک وزیر متخصص آموزشی نمی‌تواند باشد، بلکه وزیر اقتصاددان است که باید به گونه‌ای دخل و خرج خود را تنظیم کند که آخر سال کسری بودجه نداشته باشد. در این شرایط آموزش بهینه معنا و جایگاهی ندارد.



گروه خبری پارس دان



فرار مغز دانش‌ آموزی با ناکارآمدی آموزش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر