تیم فرهنگ و هنر پارس دان
الهام کردا: چارچوب اجباری را نمیپذیرم
این رویداد با یکی دو سال اختلاف، همپای پیروزی انقلاب عمر دارد و شاید از این نظر گپوگفت با بازیگر صاحب دغدغهای که در این سه دهه زیسته و از قضا به عنوان هنرمند تئاتر شناخته میشود خالی از لطف نباشد. به ویژه که کردا در کارزار برگزاری انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم نیز نقش پررنگی ایفا کرد و هیچگاه خودش را از فعالیتهای جمعی کنار نکشید. این هنرمند در مصاحبه پیش رو از ایدههایش درباره حیات بازیگر در جامعه پرتلاطم ایران معاصر گفته است.
نکتهای که مهین صدری از همان ابتدا خیلی صادقانه با تماشاگر در میان میگذارد، همین است. اینکه نویسندگی چیزی نیست جز توانایی به یاد آوردن تکتک زخمهایمان. این تاریخها و مسائل مطرح شده در نمایش زخمهای نسل ما هستند، گرچه میتوانند برای نسلهای آینده تکرار نشوند. از طرفی مسائل نسل بعد از ما چیز دیگری بوده و آنها هم چنین فضای گل و بلبلی را تجربه نکردهاند. ولی در هر صورت هیچوقت از ترسهای ما و پدران و مادران ما در شبهای موشک باران تهران یا مسائل دهه ۶٠ تصویر روشنی ندارند. مثلا نمیدانند وضعیت اقتصادی مردم در دوره جنگ چطور بود. هر شب به این مساله فکر میکنیم که نسل ما چقدر بیشتر این نمایش را درک میکند و البته این آگاهی از وقتی تمرینها شروع شد وجود داشت و تاحدی میدانستیم در نهایت چه اتفاقی میافتد.
ماجرا تا حدی هم شخصی است.
دقیقا و این شخصی بودن روایت است که بین تماشاگر و بازیگر صمیمیت ایجاد میکند. از همان جنس صمیمیت که در نسل ما وجود داشت و مخاطب جوان هم اگر کمی دقیق شود مسائل برایش قابل درک است.
بازی براساس یک متن مستند مثل «همهوایی» در مقایسه با متن «نفر دوم» چه تفاوتهایی دارد و چه امکاناتی در اختیار شما گذاشت؟
مشخصترین تفاوت این بود که آنجا هیچ شناختی از کاراکتر نداشتم و تازه باید شخصیت را کشف میکردم. اتفاقا قصد داشتم با خانم مهناز دلیری، همسر عباس دوران گفتوگو کنم تا شناختم بیشتر شود ولی جالب است بدانید تصمیم از اواسط تمرین تغییر کرد. به این نتیجه رسیدم اتفاقا نیاز نیست همسر عباس دوران را خوب بشناسم، بلکه نیاز است شخصیت عباس دوران را کشف کنم. در نمایش «نفر دوم» کار تفاوت داشت و پیشنهادها از درون متن بیرون میآمد.
این دو تجربه تفاوت و جذابیت خاصی ایجاد نکرد؟ به ویژه وقتی به روند چندسال گذشته شما دقت کنیم با انتخابهایی مواجه هستیم که شخصیتها از داخل متن قابل کشف هستند و نیاز چندانی به جستوجوی خارج از متن نیست.
اولین و مهمترین نکته این است که اگر گروه و کارگردان یک نمایش را دوست نداشته باشم اصلا به همکاری با آنها نمیرسم. بنابراین در گام اول باید این ارتباط شکل بگیرد و در بخش بعد به ساختن شخصیت میرسیم که هر دو اینها شیوههایی برای تجربه هستند. چیزی که اینجا صادقانه دلم میخواهد به آن اشاره کنم سختی ایفای نقش در نمایش «نفر دوم» است. شبیه به کارهایی است که از آنها با عنوان سهل و ممتنع یاد میشود. چرا؟ به این دلیل که گستره وسیع سنی از کودکی تا بزرگسالی را در بر میگیرد و من باید به تمام تجربههایم مراجعه کنم. به ویژه برای من که برونریزی احساسی و بیان بعضی مسائل برایم کار سختی است. اینجا کلماتی را میگویم که در زندگی شخصی کمتر به زبان میآورم.
اشاره مستقیم برایم سخت است ولی مثل اتفاقی که در رابطه بین شخصیت دختر و دوستانش یا خواهرش رخ میدهد. البته یک شانس هم داشتم که خیلی دلم میخواهد اینجا دربارهاش صحبت کنم. اینکه نمیدانم چه چیز در من وجود دارد که در ١٠ سال اخیر، من در برهههایی از زندگی به نقشها یا بازی در نمایشهایی رسیدهام که واقعا لازم بود. به این ترتیب با نقش یکی میشدم چون همهچیز- زندگی و کار- در زمان درست به هم میرسید. چرا میگویم شانس؟ چون اصولا تعریف من این است که اگر بتوانم هر نقش را در زندگی هم بازی میکنم. گاهی به خودم میگویم اگر ترس نبود قطعا فلان نقش را به زندگی خودم وارد میکردم. گاهی نمایشهایی به من پیشنهاد میشود که میتوانم با آنها زندگی کنم و به واسطه همان نمایشها دغدغههایم را بیرون بریزم. شاید شانس من است که میتوانم با آن نمایشها تراپی شوم.
بازی در نمایش «نفر دوم» هم همینطور بود؟ مثلا به فعالیتهای اجتماعی و مواضع سیاسی یک سال اخیر ارتباط داشت؟ به نظرم بیشتر از خیلیها سرتان برای چنین فعالیتهایی درد میکرد.
سرم از قبل درد میکرد و معمولا درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی بودم. نسل ما از بچگی درگیر چنین ماجراهایی شد و خیلی زود حواشی وقوع انقلاب، جنگ، دوران سازندگی، اصلاحات و باقی اتفاقها را به خود دید. این مسائل در کار هنرمند تاثیر میگذارند و معتقدم اگر جز این باشد اشتباه است. چون عدهای این فعالیتها را لوس بازی میدانند. چطور میشود یک هنرمند برخلاف مردم زندگی کند و اصلا نداند در مملکت چه خبر است؟ چطور امکان دارد گرانی دلار و آثارش روی تمام کالاهای اساسی تا قیمت میوه در میوهفروشی را متوجه نشویم؟ خیلی طبیعی است که تصمیم سیاستمداران بر زندگی همه ما تاثیر میگذارد و به همین دلیل باید آگاهانه عمل کنیم. البته خیلیها معتقدند زندگی حرفهای یک بازیگر یعنی اینکه هیچ چیز روی شما تاثیر نگذارد و خیلی آرام و راحت به سلامت روح و جسم و تقویت تواناییهای فنی بازیگری بپردازید. در مقابل، من معتقدم ابدا اینطور نیست.
شاید نگاه آنها به هالیوود است که همهچیز بیتنش و بعضا آرام و حرفهای پیش میرود. گرچه هنرمندانی مثل رابرت دنیرو و مرل استریپ همزمان انتخابات امریکا علیه ترامپ ویدئو منتشر کردند.
تازه با در نظر گرفتن همین نمونهها هم ما خیلی با آنها تفاوت میکنیم. من فردی هستم که آذر ۵٧ به دنیا آمده و دو کوچه پایینتر از خانهاش هم موشک اصابت کرده است. داییاش شهید شده، ماجراهای کوی دانشگاه و دوم خرداد و ٨٨ را دیده یا رنج کمبودهای دارویی را تجربه کرده است. چطور امکان دارد این مسائل روی من تاثیر نگذاشته باشد؟ ما با افرادی که مسائل عاشقانه مهمترین مشکلات زندگیشان را شکل داده تفاوت میکنیم. خیلی طبیعی است که حتی دغدغه ما با آنها فاصله داشته باشد و مثلا دستگیری صدام برای من معنای متفاوتی ایجاد کند. ما در جغرافیایی زیست میکنیم که تجربههای خاصی داشتهایم.
آثار این تجربهها چطور در بازیگری نمود دارد؟ کار را دشوار نمیکند؟
قطعا تاثیر دارد ولی از یاد نبریم که همه اینها نباید بهانه ایجاد چارچوب باشد. چون من با ایجاد خط و مرزهای اجباری مخالفم. مانیفست من در زندگی این است که شما باید بدون چارچوب ولی درست پیش بروید. خودم در بازیگری همه موارد حرفهای را رعایت میکنم اما زمان اجرا چارچوب نمیگذارم و به عنوان نمونه از فضای نمایش مثل طراحی صحنه، لباس و متن دریافتهایی دارم. اتفاقا وجود همین آشفتگیها موجب میشود نتوانیم خیلی روی یک چارچوب خاص تکیه کنیم چون شرایط مدام همهچیز را از خط خارج میکند. همه اینها یک بیقراری به وجود میآورد.
بازی روی صحنه قرار است به تراپی این بیقراری کمک کند؟
نه، این بیقراری از نوع سازنده است.
معمولا در چه زمینههایی مطالعه میکنید؟
معمولا زیاد به کتابها رجوع میکنم. در گذشته داستان و رمان زیاد میخواندم اما مدتی است که بیشتر تاریخ میخوانم. این روزها تاریخ مشروطه را بیشتر مطالعه میکنم، به ویژه در یکی، دو سال اخیر احساس میکنم خیلی بیشتر از گذشته به دانستن تاریخ نیاز داریم. مثلا همه ما از عطار نیشابوری صحبت میکنیم ولی نمیدانیم در چه دوره، زمانهای میزیسته است. تاریخ هنر و ادبیات ایران جدا از زمینههای دیگر قابل بررسی نیست.
به نظر شما تئاتر ما با وضعیت روز نسبتی برقرار میکند؟
بله همیشه افرادی به این مسائل فکر میکنند، حالا نسبت و فاصله این افراد با عمق مشکل اجتماعی یا سیاسی تفاوت دارد. حالا اینکه کارگردان چقدر هنر همراه کردن مردم را داشته باشد ماجرای دیگری است. اصلا فرض بگیریم که ما مدام دغدغه مطرح کنیم ولی مهم این است که حرفها چقدر به عمل نزدیک شود. تئاتر ما امروز همهچیز را در بستهبندی زیبا تحویل میدهد و کمتر شرایط اندیشیدن را به وجود میآورد. همهچیز فستفودی در اختیار تماشاگر گذاشته میشود. در تئاتر ایران ما هنرمندان عجیب و غریبی داریم، بهویژه در میان کارگردانهای نسل جوان ولی مسائل مختلف از شهرت گرفته تا دغدغه نان آنها را از فضای متفاوت و رادیکال دور میکند. من این رادیکال بودن را دوست دارم.
یکیشدن با نقش
١٠ سال اخیر، من در برهههایی از زندگی به نقشها یا بازی در نمایشهایی رسیدهام که واقعا لازم بود. به این ترتیب با نقش یکی میشدم چون همهچیز- زندگی و کار- در زمان درست به هم میرسید.
نسل ما از بچگی درگیر چنین ماجراهایی شد و خیلی زود حواشی وقوع انقلاب، جنگ، دوران سازندگی، اصلاحات و باقی اتفاقها را به خود دید. این مسائل در کار هنرمند تاثیر میگذارند و معتقدم اگر جز این باشد اشتباه است.
الهام کردا: چارچوب اجباری را نمیپذیرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر