۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

مولایی: چرا کسی نگفت خواب‌آلودگی بهادر برای چه بود؟



گروه ورزشی پارس دان

مولایی: چرا کسی نگفت خواب‌آلودگی بهادر برای چه بود؟


آسمان آبی: بهادر مولایی از ستاره‌هایی بود که با حضور وزنه‌برداران فوق‌سنگین روسی شانس صددرصد کسب مدال در المپیک ریو بود و با محرومیت تیم‌ملی وزنه‌برداری روسیه، کسب مدال این ورزشکار جوان و آینده‌دار به قطعیت رسید و با رکوردهایی هم که پیش از اعزام زده بود، همه این امید را داشتند که بهادر مولایی باید خود را برای ریو آماده کند، اتفاقی دور از ذهن افتاد و بهادر مولایی از فهرست ریو خط خورد؛ به همین سادگی زحمات او پوچ شد، اما کاش این داستان به این‌جا ختم می‌شد. صبح روز بعد، خبر تصادف بهادر مولایی در همه خبرگزاری‌ها و سایت‌ها منتشر شد که او همراه پدربزرگ، پدر و برادر خود در جاده هراز تصادف کرد. این خبر شوک عجیبی بود و متاسفانه در این تصادف پدربزرگ بهادر درگذشت و خود او به‌شدت آسیب دید و پدر و برادرش هم مصدوم شدند. موضوع گذشت و همه مسئولان کشوری و استانی پیگیر وضعیت بهادر مولایی بودند و قول‌هایی نیز دادند. قرار بر این شد که بهادر در همان روز با بالگرد از بیمارستان ۱۷شهریور آمل به ساری منتقل شود، اما بعد از گذشت چند ساعت، از بالگرد خبری نشد و او در شرایط سختی با آمبولانس به ساری منتقل شد. بعد از چند روز بستری‌بودن در ساری، بهادر مولایی برای انجام عمل جراحی به بیمارستان اختر تهران منتقل شد، در تهران هم ملاقاتی انجام، حرف‌هایی زده و قول‌هایی داده شد، اما هیچ‌یک عملی نشدند.

بهادر درباره وضعیت جسمانی‌اش بعد از تصادف می‌گوید: «لگن چپم شکست که تحت عمل جراحی قرار گرفت و کتف و آرنجم هم بیرون زد که جا انداختند. همین‌طور مچ دستم هم شکست. در لگن و مچ دستم هم پلاتین کار گذاشتند. عمل من را در بیمارستان اختر تهران دکتر قریشی انجام داد و دکتر کیهانی هم لطف کرد و جفت زانوهای مرا چک کرد که اگر احتیاج به عمل دارد عمل شود که خدا رو شکر مشکلی نداشت.»


مولایی ماجرای خط‌خوردنش از تیم‌ملی را این‌گونه توضیح می‌دهد: «من فقط مشکلم مشکل فدراسیون وزنه‌برداری با رئیس هیئت وزنه‌برداری مازندران عباس رحیمی بود و با شخص و سازمان دیگر مشکلی نداشتم وگرنه وزارت ورزش و جوانان و مسئولان ورزش و جوانان مازندران در حق من لطف کردند و به من روحیه دادند؛ به‌دلیل این‌که من و آقای حسین توکلی در رأی‌گیری هیئت حضور داشتیم و به آقای رحیمی رأی دادیم. مشکل از این‌جا شروع شد که رئیس فدراسیون علی مرادی نمی‌خواست عباس رحیمی انتخاب شود. این مسئله به فدراسیون مرتبط نمی‌شود و اگر یک استان بخواهد هر شخصی رئیس هیئت شود، چرا فدراسیون باید پا در کفش کند که مثلا آقای فلانی رئیس نشود و آقای دیگری رئیس شود. وقتی برای انتخابات رئیس هیئت به ساری رفتیم و برگشتیم، ظرف دوروز حسین توکلی بدترین مربی شد و حرف‌های زیادی پشت سر او زدند و برکنارش کردند. سه ماه از این موضوع گذشت و این اتفاق برای من افتاد و از المپیک خط خوردم؛ خط‌خوردن من صددرصد به‌دلیل رأی‌دادن به آقای رحیمی بوده است. بچه‌هایی که با علی مرادی کار کرده بودند خیلی پشت سرش حرف می‌زدند، اما چون من او را نمی‌شناختم، با توجه به برخورد خوبی که با ما داشت، فکر نمی‌کردم چنین حرکتی در حق من انجام دهد و زندگی و آینده‎ام را فنا کند.»


او در ادامه گفت: «هفت روز من، علی هاشمی و محمدرضا براری استرس داشتیم، نه غذا می‌خوردیم، نه می‌خوابیدیم کار ما شده بود تا ساعت چهار صبح بیدار ماندن و خوابیدن تا ۶ صبح و بیدارشدن دوباره برای تمرین، دیگر خوابمان نمی‌برد و بدون غذاخوردن تمرین هم می‌کردیم. رکوردگیری اصلی ما در کلاچای بود، یک‌ماه قبل از آن و قبل از مسابقات جام فجر در اردوی اردبیل بودیم که سجاد انوشیروانی در آن‌جا گفت رکوردگیری اصلی برای المپیک در کلاچای انجام می‌شود که در این رکوردگیری یک نفر خط می‌خورد، اما این فرد را تا یک هفته قبل از المپیک نگه می‌داریم تا خدایی ناکرده اگر برای یکی از بچه‌ها مشکلی پیش آمد، جایگزینش کنیم. جام فجر را با هر خوبی و بدی پشت سر گذاشتیم، اردوی دوهفته‌ای تهران را گذراندیم تا رسیدیم به اردوی کلاچای که بدترین وضعیت اردویی را چه از نظر گرمایی، تخته و سالن سپری کردیم و بعد از سه هفته، با همه مشکلات رسیدیم به هفته آخر و هفته سرنوشت‌ساز. رکوردگیری کلاچای شروع شد. همه داشتیم نرمش می‌کردیم که سجاد انوشیروانی، سرمربی تیم‌ملی، بی‎مقدمه به ما گفت بهداد سلیمی امروز وزنه نمی‌زند. علت این موضوع را پرسیدیم که انوشیروانی در پاسخ گفت بهداد سه‌ماه دیرتر وارد اردو شده و زانویش ورم دارد، اما زانوی بهداد دو روز قبل از رکوردگیری خوب شده بود و تمرین می‌کرد. من گفتم اگر بحث وزنه‌نزدن بهداد مطرح است، سهراب هم نباید وزنه بزند؛ سهرابی که یک‌سال و نیم در حال جابه‌جایی رکورد المپیک و جهان است؛ اما انوشیروانی گفت: نه، من تصمیم می‌گیرم که چه کسی وزنه بزند یا نزند. بالاخره بعدازظهر رکوردگیری شروع شد و ما رکورد زدیم؛ ایوب موسوی هم با مصدومیت زانو خود را به رکوردگیری رساند و وزنه‌های خیلی خوبی هم در وزن ۸۵کیلو زد؛ من هم با وضعیت هوا و سالن خوب زدم، سهراب مرادی هم رکورد جهان را جابه‌جا کرد. اگر بحث عدالت، قانون و رکوردگیری باشد، علی هاشمی باید خط می‌خورد، اما علی هاشمی را خط نزدند. از سوی دیگر، انوشیروانی در حالی که ابراز بی‌اطلاعی می‌کرد، فدراسیون خط‌خوردن ایوب موسوی را اعلام کرد. ایوب هم خبر نداشت و بعد از سه روز، وقتی به تهران آمد، متوجه این مسئله شد؛ در ادامه این ماجرا، جلسه‌ای هم برگزار کردند که بین براری، مولایی و هاشمی باید رکوردگیری انجام شود و یک نفر از این فهرست خط بخورد.»


او در ادامه گفت: «خلاصه رکوردگیری تمام شد و کل اعضای شورای فنی به ما تبریک گفتند که شما انتخاب شدید و تمام شد و رفت؛ ما هم خوشحال سریع برای مراسم بدرقه آماده شدیم که گفتند ما یک جلسه شورای فنی در فدراسیون داریم و بعد از آن رأی را اعلام می‌کنیم. رأی‌گیری را انجام دادند، هر جلسه شورای فنی که در فدراسیون برگزار می‌شد نهایتا هشت نفر حضور داشتند، اما در جلسه آخر ۱۶ نفر حضور داشتند. رئیس فدراسیون و سرمربی تیم‌ملی رأی سفید انداختند. محمد نصیری و داود ملکی هم رأی سفید دادند، اما مشکل این‌جاست که دکتر باقری، رئیس پزشکی فدراسیون، رأی می‌دهد؛ کسی که اصلا وزنه‌بردار نیست. رضاخانی، رئیس کمیته داوران، رأی داد، بابک سلیمی، رئیس هیئت وزنه‌برداری کرمانشاه که در هیچ جلسه‌ای شرکت نداشت، در این جلسه رأی داد؛ چراکه بین دو مازندرانی و یک کُردزبان باید کُردزبان انتخاب می‌شد. همچنین رئیس هیئت وزنه‌برداری ایلام هم در رأی‌گیری حضور داشت. من خط خوردم، اما به مراسم بدرقه رفتم، در آن‌جا با آقایان کیومرث هاشمی، مناف هاشمی، گودرزی و سجادی صحبت کردم که همه از خط‌خوردن من متعجب شدند. بعد از آن، راهی سفر شدم و آن تصادف وحشتناک برایم رخ داد. همان موقع انوشیروانی مصاحبه کرد و گفت تصادف بهادر به‌خاطر خواب‌آلودگی بوده و چیز دیگری نبوده، اما آقای انوشیروانی باید این را هم می‌گفت که خستگی و خواب‌آلودگی بهادر برای چه بود و بهادر چرا باید برمی‌گشت.»





مولایی: چرا کسی نگفت خواب‌آلودگی بهادر برای چه بود؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر