۱۳۹۶ دی ۱۰, یکشنبه

۳۰ میلیارد کاوه و ورشکستگی باشگاه‌های ما



گروه ورزشی پارس دان

۳۰ میلیارد کاوه و ورشکستگی باشگاه‌های ما



ایران ورزشی: به باشگاه استقلال نگاه کنید، نگاهی هم به باشگاه شارلروا بیندازید؛ اولی با صفی طولانی از طلبکاران مواجه است و با جیب خالی تنها وعده می‌دهد که در آینده بدهی‌هایش را خواهد پرداخت. اولی به مدد وزارت ورزش توانست از طلبکاران میلیاردی مهلت بگیرد تا از سوی ‌ای‌اف‌سی با محرومیت مواجه نشود و کنفدراسیون فوتبال آسیا مجوز حرفه‌ای آنها را باطل نکند. اولی تیمی باسابقه و قدیمی در فوتبال ایران است که برای جام‌هایش در طول تاریخ باید موزه‌ای بزرگ ساخت؛ تنها تیم ایرانی که دو جام قهرمانی آسیا را در ویترین افتخاراتش گذاشته اما امروز به رغم داشتن میلیون‌ها هوادار، واژه ورشکسته را کنار نامش می‌بیند. 


 


اما برویم سراغ دومی؛ یک تیم درجه دو در فوتبال بلژیک که افتخار بزرگی در سطح فوتبال اروپا ندارد. تعداد تماشاگرانش در یک بازی هیچ‌گاه به صدهزار نفر نرسیده، چه برسد به اینکه از واژه میلیون برای تعداد هوادارانش استفاده کنیم. یادمان نمی‌آید آخرین‌بار کی و چه زمانی قهرمان بلژیک شده یا اصلا چنین عنوانی را در کارنامه دارد یا نه؟‌! ویژگی شارلروا شاید این باشد که در بخش فرانسوی زبان کشور بلژیک، مهم‌ترین باشگاه فوتبال محسوب می‌شو‌د اما این باشگاه کوچک در فوتبال اروپا چون اقتصاد فوتبال را بلد است و مدیرانش به نظام باشگاهداری واقفند، این روزها در میان تیم‌های بالای جدول لیگ بلژیک قرار گرفته و یک مجموعه هزینه‌ساز برای مدیرانش نیست بلکه درآمدهایی دارد که آنها را از تمام باشگاه‌های ایرانی متمایز می‌کند.


موضوع حق پخش را کنار بگذاریم؛ این مساله نیاز به بحث‌های اساسی دارد. اینجا می‌خواهیم به بخش دیگری از اقتصاد باشگاهداری بپردازیم، به موضوع بازیکن‌سازی و درآمدزایی. باشگاه شارلروا ابتدای فصل کاوه رضایی را به سادگی جذب کرد، چون این مهاجم ایرانی قراردادی با استقلال نداشت و بی‌آنکه پولی از انتقالش به لیگ بلژیک نصیب تیم تهرانی شود، به راحتی پیراهن شارلروا را پوشید. مهاجم ایرانی در بلژیک به‌رغم تفاوت‌هایی که در بازی لیگ ایران و اروپا وجود داشت، با اینکه زبان فرانسوی بلد نبود تا ایده‌های مربی را سریع‌تر جذب کند، بر اساس استعداد و توانایی فنی‌اش در باشگاه جدید برای خودش جا باز کرد و به ترکیب اصلی رسید. او در ادامه روند رو به رشدی که از فولاد تا ذوب‌آهن و استقلال طی کرده بود، در بلژیک هم با گل‌هایش درخشید و نگاه‌ها را به خود جلب کرد. او نیم فصل اول ۱۰ گل برای باشگاهی زد که در میان باشگاه‌های بزرگ بلژیک نیست و به همین دلیل گل‌هایش بیشتر مورد توجه قرار گرفت.


 


درخشش کاوه در شارلروا باعث شد تا استعدادیاب‌های اروپایی که با دقت بازی‌های اروپایی را دنبال می‌کنند، خیلی زود باشگاه‌های خود را مطلع سازند که یک مهاجم خوب به لیگ بلژیک آمده که ظرفیت بالایی دارد. دیروز خبر رسید که باشگاه اندرلخت که جزو باشگاه‌های بزرگ و مطرح بلژیک است، برای جذب کاوه در نقل و انتقالات زمستانی دست به کار شده اما جالب‌ترین بخش ماجرا قیمت باشگاه اندرلخت برای خرید کاوه رضایی است؛ «۶ میلیون یورو معادل ۳۰ میلیارد تومان!» این پیشنهاد بی‌شک از سوی باشگاه شارلروا با چانه‌زنی می‌تواند بالا و بالاتر برود و چه بسا با موافقت باشگاه خریدار، مهاجم ایرانی با رقمی بالاتر جابه‌جا شود.


به این می‌گویند اقتصاد فوتبال؛ باشگاه بلژیکی با رقمی نه چندان زیاد ابتدای فصل استعداد ایرانی را جذب کرد و سپس او را در ویترین نمایش گذاشت. کاوه با استعداد ذاتی‌اش از این فرصت نهایت استفاده را برد و حالا یک معامله دو سر سود انتظار کاوه و باشگاه شارلروا را می‌کشد. حتی اگر این انتقال صورت نگیرد، باز هم باشگاه بلژیکی کار خود را به درستی انجام داده و درک واقعی از خرید بازیکن و برجسته‌سازی او برای فروش در بازار نقل و انتقالات داشته. مشابه همین کار را باشگاه نایمخن با علیرضا جهانبخش انجام داد و علاوه بر بازی دادن به این مهاجم و استفاده از گل‌های او، سرانجام با یک پیشنهاد خوب از آلکمار، مهاجم جوان خود را به آنها فروخت که معامله‌ای به صرفه و اقتصادی برای هر سه ضلع -‌خریدار، فروشنده و بازیکن- بود.  دوباره به باشگاه استقلال نگاه کنیم؛ باشگاهی با قدمت بیش از ۷۰ سال تاریخ و افتخارات فراوان که میلیون‌ها هوادار در ایران و خارج از کشور دارد، این‌ روزها صفی طولانی از طلبکاران را مقابل خود می‌بیند و با ورشکستگی روزگار سپری می‌کند. حال پرسش ما این است: «۳۰ میلیاردی که اندرلخت برای کاوه می‌پردازد، تا چه میزان می‌توانست به خروج استقلال از بحران ورشکستگی کمک کند؟»


کاوه رضایی را کنار نورافکن قرار دهید؛ همین دیروز وینفرید شفر اعلام کرد: «نورافکن میلیون دلاری است.» استقلال سرمایه‌هایی دارد که هیچ‌وقت قدر آنها را ندانسته و همچنان نمی‌داند، چون مدیرانش اقتصاد فوتبال را نمی‌دانستند و الان هم نمی‌دانند که اجازه می‌دهند بازیکنان‌شان بدون قرارداد سر از یک تیم اروپایی در بیاورند. پیش از این سپاهان هم مرتکب چنین اشتباهی شده و حضور آزمون در لیگ روسیه نتیجه همین ناآگاهی است. میلاد محمدی، سعید عزت‌اللهی و تمام بازیکنان ایرانی که این روزها در اروپا بازی می‌کنند و بخت رسیدن به تیم‌های بزرگ را دارند، همگی بر اثر بی‌اطلاعی مدیران باشگاهی ما به راحتی لژیونر شدند و هیچ نفعی به باشگاه‌های ایرانی نرساندند. کاوه رضایی می‌تواند یک نمونه از چگونگی پرورش بازیکن باشد تا مدیران دولتی فوتبال ما یاد بگیرند که درآمد فقط حق پخش و حامی مالی پیراهن نیست. اگر مدیر کار‌بلدی باشیم، بدون هرگونه حمایت دولتی می‌توان یک باشگاه را اداره کرد، به شرطی که قواعد و اصول باشگاهداری را بلد باشیم.





۳۰ میلیارد کاوه و ورشکستگی باشگاه‌های ما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر