گروه خبری پارس دان
طهمورث: در تئاترشهر هیچ امنیتی وجود ندارد!
خبرگزاری صبا: وقتی الان به تئاتر شهر میروم، بغض میکنم چون این تئاتر شهر را نمیشناسم! معتادان بسیاری در کنار این مجموعه حضور دارند و وقتی هوا تاریک میشود، هیچ امنیتی وجود ندارد.
در سوگواره «رکعت به رکعت عاشقی» از دو هنر پردهخوانی و شبیهخوانی استفاده میشود، چه شد که تصمیم گرفتید این تلفیق را انجام دهید؟
درگذشته هم این تلفیق را در نمایشهایی که روی صحنه بردهام، انجام داده بودم. دو نوع پردهخوانی را برای این برنامه در نظر گرفتهام؛ پردهخوانی سنتی و پردهخوانی جدید که با تعزیه همراه میشود. مدتزمان اجرای مجالس تعزیه؛ حدود ۱۸۰ دقیقه است و نسل جدید واقعا این زمان را به دیدن تعزیه اختصاص نمیدهد چون حشو و زوائد زیادی در مجالس ما وجود دارد. برای اینکه بتوانم نسل جوان را به دیدن تعزیه که یکی از آیینهای سنتی ماست، ترغیب کنم، آن را با پردهخوانی تلفیق کردم و در پردهخوانی آن بخش از تعزیه که حذف کردم، توسط پردهخوان گفته میشود.
در این پردهخوانی، پردهای وجود ندارد و تعزیهخوانهای ما پرده را میسازند. اگر قرار باشد نمایشهای آیینیوسنتی خود را همچون صد سال پیش اجرا کنیم، مخاطب جوان، ارتباط برقرار نمیکند چون بهقدری نکات دیدنی در اطراف خود دارد که این اجراها برای او جذابیتی ایجاد نمیکنند. ما باید با توجه به تکنیکهای روز نمایش را آماده کنیم تا موقعیتی ایجاد کنیم که برای جوانان جذابیت ظاهری داشته باشد و آنها به دیدن نمایش ما بنشیند تا پسازآن، بخش مذهبی نمایش را ارائه دهیم. تا امروز میزان استقبال مخاطبان از نمایش بسیار خوب بوده است، هرچند که این مکان، چندان برای مخاطبان شناختهشده نیست و اگر این برنامه را در محوطه تئاتر شهر اجرا میکردم، استقبال بسیار بسیار بیشتر میشد.
این مکان برای اجرای تعزیه بسیار مناسب است اما با این شیوهای که هر ساله برگزار میشود اصلا موافق نیستم. باید زمان بیشتری را برای آمادهسازی آثار در نظر بگیرند و برنامهریزی مناسبتری داشته باشند. همچنین فضای اطراف تئاتر شهر شرایط بسیار نامناسب و فضاحتباری دارد؛ وقتی دستگیره در تئاتر شهر را میدزدند دیگر نمیدانم درباره این محیطی که ساختهشده چه باید گفت! من با نمایش «باغ آلبالو» در سالن این مجموعه روی صحنه رفتم و در زمان کلنگزنی این مجموعه حضور داشتم اما وقتی الان به تئاتر شهر میروم، بغض میکنم چون این تئاتر شهر را نمیشناسم! معتادان بسیاری در کنار این مجموعه حضور دارند و وقتی هوا تاریک میشود، هیچ امنیتی وجود ندارد.
«رکعت به رکعت عاشقی» قرار است تا روز عاشورا ادامه یابد. چگونه مجالس تعزیه این سوگواره را انتخاب کردهاید؟
۱۰ مجلس را انتخاب کردیم که آخرین مجلس در روز عاشورا و بعد از آن شام غریبان برگزار میشود. به مردم شمع میدهیم و تعزیهخوان، مجلس مربوط به شام غریبان را میخواند. سپس اسب اباعبدالهالحسین(ع) خونین وارد میشود، دور صحنه میچرخد و مراسم ادامه مییابد. برای اینکه شکل نمایشی درست آیینهایمان را به مخاطبان نشان دهیم و مخاطب جوان را جذب کنیم، تمام برنامهریزیها را دقیق انجام دادهایم.
از شیوههای نمایش ایرانی در برخی از تئاترها استفاده میکنند. این شیوهها چقدر بهدرستی به کار برده میشوند؟
من تا الان چنین نمایشی را ندیدهام. البته خودم در «معرکه در معرکه» و «سوگ سیاوش» بدعتهایی را در نمایش ایرانی گذاشتم که بهزعم بسیاری از هنرمندان درست بود اما هرچه در این مدت دیدهام، ادا درآوردن بوده چون جوانهای دانشجوی ما این شیوهها را نمیشناسند.
یکی از اهداف جشنواره نمایشهای آیینیوسنتی که بهتازگی هجدهمین دوره آن را پشتسر گذاشتیم، آشنا کردن مخاطبان با نمایشهای آیینی از جمله تعزیه است. این جشنوارهها چقدر میتوانند مخاطبان را با این هنر آشناتر کنند؟
هر سال شاهد برگزاری جشنوارههای رنگارنگی هستیم اما هیچکس برای دیدن آثار این جشنوارهها اقدام نمیکند و در واقع خود اهالی تئاتر و افرادی که در این جشنوارهها شرکت کردهاند، مخاطبان آنها هستند! این جشنوارهها تنها برگزار میشوند تا مدیران بتوانند بیلان بدهند. با این حجم از جشنواره که در ایران برگزار میشود، جشنواره معنا و مفهوم خود را از دست داده است.
در حالی که میتوان جشنواره بینالمللی تئاتر فجر را در مدتزمانی بیشتر، بهعنوانمثال در بیست روز برگزار کرد و تمام گونههای تئاتر را در آن در نظر گرفت. این جشنوارهها بر پیشرفت هنر نمایشی و تئاتر هیچ تاثیری نمیگذارند. حتی یک جشنواره را نمییابید که پس از برگزاری ، شاهد جمعبندی در آن باشیم! وقتی جمعبندی جود نداشته باشد، جشنواره هیچ تفاوتی با سال قبل نخواهد داشت! سینما و تلویزیون ما هم بر همین منوال است.
ما تعزیه و نقالی را به خارج از ایران بردهایم. اگر ایرانیهای ساکن خارج از ایران نمایشها را ببینند، تاثیرگذار است اما زمانیکه قرار است غیرایرانیها این نمایشها را ببینند، چون زبان فارسی را نمیشناسند و اعتقادات دیگری دارند، میخواهند از تکنیک این نمایشها آگاه شود. حتی عدهای معتقد هستند برشت فاصلهگذاری را از تعزیه گرفته است که البته مفهوم و کارکرد فاصلهگذاری برشت با این اتفاق در نمایشهای ایرانی متفاوت است اما این مسئله نشان میدهد که غیرایرانیها فاصلهگذاری را میشناسند پس باید نکته جدیدتری را به آنها نشان دهیم، اما متاسفانه نهتنها درباره نمایشهای ایرانی بلکه در زمینه تئاتر هم آثار سطح پایینی را بهعنوان نماینده ایران به کشورهای خارجی میبرند و در بسیاری از مواقع، مخاطبان در حین اجرا سالن را ترک میکنند.
ما الان خودمان را به جشنوارههای خارجی تحمیل میکنیم درصورتیکه پیش از انقلاب، فستیوالهای مطرح دنیا از ما دعوت میکردند تا در آنها شرکت کنیم. وقتی مدیران ما اشراف کاملی به هنر نداشته باشند، نمیدانند چگونه برنامهریزی کنند. فقط یاد گرفتهایم پز دهیم و حرف بزنیم اما مدیران فرهنگی و هنری باید برنامه طولانیمدت داشته باشند. ما افرادی داریم همچون داوود فتحعلیبیگی، عظیم موسوی و… که هم به این نوع نمایشها آگاه هستند و هم دلسوز این هنرند. هنر تعزیه را عظیم موسوی بود که ثبت کرد اما چرا امکانات را در اختیار این افراد قرار نمیدهیم؟! باید تعدادی متخصص هنر تئاتر و نمایش ایران را آسیبشناسی کنند و به شیوهای برنامهریزی طولانیمدت داشته باشند که مدیران بعد از آنها هم آن برنامه را ادامه دهند.
دوستان مداح تمایل دارند کار جدیدی انجام دهند اما راه را اشتباه میروند و از دستگاهها و نتهایی استفاده میکنند که خوشایند آن مراسم نیست. مسئول این بخش باید نظارت درستی داشته باشد. بهعنوانمثال باید از ابوعطا و شور استفاده کرد تا غم و اندوه نهفته در شعر نشان داده شود اما وقتی ریتم به دوچهارم رسید، شرایط تغییر میکند.
سالهاست که کانون نمایشهای آیینیوسنتی بهدنبال مکانی اختصاصی برای نمایشهای آیینیوسنتی و پژوهشکدهای به این منظور است. چه مشکلی بر سر راه وجود دارد که تا امروز این اتفاق نیفتاده است؟
مشکل این است که این نوع نمایشها را جدی نمیگیریم. من طرحی داشتم که در بوستان ولایت سولههای بزرگی زده شود که هرکدام به یکی از گونههای نمایش ایرانی اختصاص پیدا کند و سرتاسر سال در این سولهها اجرا داشته باشیم و آن را با دو یا سه دوست و مدیر مطرح کردم اما اجرایی نشد. اگر در این ۳۸ سال تعزیه را جدی گرفته بودیم، مطمئن باشید در خارج از ایران تاثیر بسیار زیادی گذاشته بودیم اما فقط میخواهیم بیلان دهیم. ما تعزیهخوان حرفهای کم نداریم. بهراحتی و با یک برنامهریزی درست، میتوان مکانی را به اجرای تعزیه اختصاص داد و در تمام ۳۶۵ روز سال، برنامه اجرا کرد.
مدیران ما فقط حرف میزنند و اصلا بلد نیستند برنامهریزی کنند. وقتی موقعیت تاریخی واقعه کربلا را به نسلهای قبل نشناساندهایم، قرار است چه چیزی را به آنها ارائه دهیم؟! فقط چیزی را نمایش میدهیم، گریه و زاری میکنیم و میرویم! درحالیکه نباید برای امام حسین(ع) گریه کنیم چون مقام او بسیار بالاتر از این نوع رفتار است. مگر میشود برای قهرمان گریه کرد؟! تاسف و تاثر درست است اما بر سر زدن و لابه کردن درست نیست. وقتی بدون برنامهریزی، اثری را تولید میکنیم، مخاطب متوجه میشود و با کار ارتباط برقرار نمیکند و حتی ممکن است از آن اثر زده شود و این اتفاق نتیجه کار کردن برای بیلان دادن است.
زمانیکه علی منتظری مدیر مرکز هنرهای نمایشی بود، قرار شد در زمینی که در مقابل تالار وحدت قرار داشت، مجموعه تئاتری ساخته شود و حتی محمد خاتمی؛ رئیسجمهور آن زمان، کلنگ این مجموعه را زد اما در نهایت یک سوله ساختند که همان تالار حافظ است! مسئولان ما اصلا به تئاتر فکر نمیکنند. در این سی یا چهل سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کدام سالن را ساخته است؟! تنها کاری که انجام گرفته نشان دادن راه پول درآوردن به افرادی است که سالن خصوصی تاسیس میکنند که این اتفاق را هم برای نخستینبار بنیاد رودکی باب کرد. این بنیاد، تالار وحدت را کرایه داد و الان تمام سالنها به این سمت رفتهاند و در نتیجه تئاتر حرفهای ما بهسمت تئاتر آزاد رفته است.
گروه خبری پارس دان
طهمورث: در تئاترشهر هیچ امنیتی وجود ندارد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر