تیم سرگرمی پارس دان
نخستین دفاع از حقوق زن در اسلام مدرن
چند روز پیش کتابی را می خواندم درباره یکی از روشنفکران قرن نوزدهم مصر با عنوان رفاعه طهطاوی (۱۸۰۱ تا ۱۸۷۳ میلادی) پیشگام نوپردازی در کشور مصر. اقدامات او به عنوان یکی از اولین روشنفکران عرب در قرن نوزدهم واقعی شگفتی آور است. خدمات فرهنگی و علمی و ادبی ای که رفاعه به کشورش کرد؛ بعد از حمله ناپلئون در سال ۱۷۹۸ به مصر بود. ورود ناپلئون به مصر باعث شد تغییرات و تحولاتی از نظر نظامی و علمی و فرهنگی در این کشور به وجود آید، اما ناپلئون همانطور که می دانیم، از نیروهای بریتانیا شکست خورد و مجبور به ترک این کشور شد؛ ولی در هر حال حمله او به مصر سرآغاز تحولات عظیم عصر روشنگری در این کشور شد.
از جمله تحولاتی که بعد از ناپلئون پیش آمد، این بود که محمدعلی پاشا، خدیو مصر، عده ای دانشجو را جهت ادامه تحصیل به فرانسه فرستاد و سرپرستی روحانی هم به همراه آنان فرستاد و او کسی جز رفاعه طهطاوی نبود که خود استاد الازهر بود.
در پنج سالی که رفاعه در فرانسه بود، به جز فراگیری زبان فرانسه، به یادگیری علوم مختلف پرداخت و آثار بزرگانی چون ولتر، مونتسکیو و ژان ژاک روسو و دیگر فلاسفه را مطالعه کرد. چند کتاب فلسفی و علمی و اجتماعی هم به عربی ترجمه کرد.
هنگامی که هنوز در فرانسه بود، اقدامات خود را جهت پیشرفت کشورش آغاز کرد و به خاطر همین تلاش ها مورد تقدیر محمدعلی قرار گرفت و نامش از «شیخ رفاعه» به «رفاعه بک» تغییر داده شد.
درباره رفاعه و فعالیت هایش کتاب های متعددی نوشته شده است. در کتابی که من می خواندم، بخشی آمده است تحت عنوان «آزادسازی زن». زمانی که این فصل از کتاب را می خواندم با خود گفت: «بزرگا مردا که این رفاعه بوده است.» نه این که او از حقوق زن دفاع کرده و من نیز یک زن هست»، نه؛ بلکه به این دلیل که او این حرف ها را در حدود دویست سال پیش در یک کشور اسلامی گفته است و در آن زمان و در آن جامعه علیرغم پایبندی هایی که به دین و مذهب وجود داشت، رفاعه در جاهایی نسبت به اصالت بعضی روایت مشهور نیز شک کرده است و سخنان معروفی را که در متون گذشته در مذمت زن آمده، به باد انتقاد گرفته است.
سخنان رفاعه درباره زن و حقوق او در جامعه کنونی، نقطه مقابل سخنان بعضی از استادان و متفکران ماست که هنوز هم حاضر نیستند در نگاه تحقیرآمیز پیشینیان نسبت به زن تجدیدنظر کنند و حتی سعی می کنند این نوع سخنان را توجیه کنند و همچون محافظی جلوی متون گذشته می ایستند و توجیه شان هم این است که جامعه این شاعران و نویسندگان فرق داشته و نباید سخنانی را که آن ها در آن دوران گفته اند با زمان معاصر مقایسه کرد؛ ولی رفاعه معتقد بود که باید آن ها را نقد کرد و نسبت به آن ها تعصب نشان نداد.
به راستی چرا اگر موافق برخی از اشعار سنایی یا مولانا یا سعدی در مذمت نیستیم، باز هم اصرار می ورزیم که آن ها به نوعی حق داشته اند؟ آیا دفاع از سخنان ضد زن در آثار پیشینیان خود نوعی عقب ماندگی فکری نیست؟ سخنانی که در این جا نقل می کنم نظریات یکی از شیوخ و بزرگان مصر در قرن نوزدهم است. خواندن این مطالب که در دفاع از زن و جایگاه او است؛ جای تامل دارد. رفاعه می گوید:
«و هر گاه نزد مردمی احترام زن افزایش یابد، ادب و کیاست آنان هم افزوده شود و نپرداختن کامل حقوق زنان در اموری که آزادی شایسته آنان است، دلیلی بر سرشت و اخلاق وحشیگری است.» (رفاعه طهطاوی پیشگام نوپردازی در کشور مصر، ص ۲۱۳)
«زن می تواند کارهایی را که مردان در دست دارند، به دست بگیرد… کار (در بیرون از خانه) زن را از امور ناشایست حفظ کرده و او را به فضیلت نزدیک می گرداند و اگر بیکاری در مورد مردان ناپسند است، پس در مورد زنان بیشتر ناپسند است.» (همان)
رفاعه در این جا حرفی را زده است که بعضی از روشنفکران ما هم بدان معتقدند؛ اما نکته این جاست که این حرف ها حدود دو قرن پیش زده شده است. باید توجه داشت زمانی که رفاعه معتقد بود زن باید در بیرون از خانه کار کند، هنوز جامعه مصر صنعتی نشده بود و زن نقش فعالی در اجتماع پیدا نکرده بود و تعصبات خشک هنوز بر جامعه عرب حاکم بود. در حالی که روشنفکران امروز ما در جامعه ای از حقوق زن سخن می گویند که تا حدود زیادی صنعتی شده و نقش زن در جامعه به طور قابل توجهی فرق کرده است.
متاسفانه روشنفکران ما سال ها بعد از رفاعه طهطاوی هم حاضر نبودند تغییری در نقش زن در جامعه داده شود. هنوز هم مردان از اینکه زنانشان به رشد و آگاهی نرسند، خوشحال تر می شوند. این روحیه را ما حتی در کسانی که سال ها بعد از عقاید طهطاوی با اطلاع شده و نتایج عصر روشنگری را در اروپا دیده بودند، مشاهده می کنیم.
نخستین روشنفکران ایرانی که با آثار رفاعه طهطاوی آشنا شدند و حتی برخی از آن ها را به فارسی ترجمه کردند، کسانی بودند از قبیل میرزاحبیب اصفهانی، مترجم معروف حاجی بابای اصفهانی و دوستان و همفکران او از قبیل میرزا آقاجان کرمانی و طالبوف و شیخ احمد روحی.
انتظار می رفت که این روشنفکران پس از آشنایی با عقاید و آرای طهطاوی، در مورد نظر پیشین خود در خصوص جایگاه زن و حفظ شأن و موقعیت او در جامعه، جدید پیشرفت کرده باشند و جامعه ایرانی را با اندیشه هایی که حدود نیم قرن پیش مصری ها پیدا کرده بودند، آشنا سازند؛ اما دریغا که این گونه نبوده است.
چنان که می دانیم میرزا حبیب اصفهانی که هم فرانسه می دانست و هم عربی و ترکی و با رفاعه طهطاوی و اندیشه های او آشنا بود، احترامی را که طهطاوی برای زن قائل بوده، رعایت نمی کرد. این مطلب را در اثری که میرزا حبیب با عنوان «غرائب عوائد ملل» ترجمه کرده است، مشاهده می کنیم.
این اثر در اصل به فرانسه بوده و یک از آثاری بوده که طهطاوی از فرانسه به عربی برگردانده است. این کتاب درباره آداب و رسوم ملل مختلف است. نگارنده هنگامی که مشغول تصحیح و بازبینی و مقایسه این اثر با متن عربی و فرانسه آن بود، متوجه شد که میرزاحبیب گاهی گفته های رفاعه را کامل ترجمه نکرده و در مواردی هم نکاتی را خود به آن افزوده است. به طور مثال در بخشی که مربوط به زنان است و باور مردم جامعه دویست و پنجاه سال پیش را به تصویر کشیده است، میرزا حبیب این عبارات و اشعار را از متون گذشته چاشنی ترجمه خود کرده است: «زن از کجا سخن سر مملکت ز کجا» یا «چه خیری بماند در آن خاندان/ که بانگ خروس آید از ماکیان».
درست است که در نگاه اول می گوییم به به، عجب ذوق و قریحه ای در ترجمه اش به کار برده، اما با کمی دقت در می یابیم که این خود نوعی شیطنت مردانه است که میرزاحبیب در ترجمه خود از آن استفاده کرده و چیزی است که به آن باور داشته است.
میرزاحبیب را باید یکی از فعالان عرصه روشنگری (Enlightenment) دانست، اما ظاهرا روشنگری برای مردمان ما رنگ و بوی جامعه مردسالار ایرانی قدیم را با خود به همراه آورده است. گویی روشنفکران ما از قدیم فقط در زمینه هایی که دلشان خواسته است، تغییر عقیده داده و در باورهای قدیمیشان تجدیدنظر کرده اند.
به یاد دارم در دوران تحصیل، وقتی یکی از استادان مسن و جاافتاده ما هنگام تدریس به عبارت یا بیتی درباره زن در متون می رسید، مکثی می کرد و سپس عبارات و ابیاتی از بزرگان و شعرای قدیم در مذمت زن را با لذت می خواند و اگر دانشجویی می پرسید: «مگر شما به این حرف ها اعتقاد دارید؟» در جواب با لبخندی شیطنت آمیز می گفت: «من که این حرف را نزده ام، فلان شاعر یا نویسنده گفته است. من فقط نقل قول می کنم. زن در طول تاریخ همیشه به عنوان یک کالا مد نظر بوده و جایگاهی غیر از این نداشته است.»
راستش را بخواهید این نوع پاسخ که از استادان شنیده می شد، برای دانشجویان دختر به مراتب دردناک تر و توهین آمیزتر از شعر شاعری بود که می خواندند. بدتر از همه این که آدم فکر می کند بعضی از مردها هنوز در دو هزار سال پیش زندگی می کنند. ذره ای احساس و فکرشان نسبت به زن و جایگاه زن عوض نشده است. آیا دردآور نیست که مقاله در دفاع از حقوق زن می نویسند و وقتی لُب کلامشان را می خوانید، می بینید از همه کسانی که در جوامع گذشته زن و شان زن را تحقیر کرده اند، به گونه دفاع می کنند.
دلم می خواست به این استادان بگویم کمی شجاعت داشته باشید و با خودتان روراست باشید! یا موافق افکار قدما درباره جایگاه زن باشید یا مخالف آن. و هرچه هست صریح و آشکار بیان کنید. همان گونه که یک عرب دویست سال پیش جرئت این را داشته که بگوید زن یک کالا نیست، دختر برای ازدواج باید حق انتخاب داشته باشد و به پدر و مادرها توصیه می کند که به عشق و علاقه دختران خود به پسرها احترام بگذارند و در حدیث پیامبر که درباره عدم آموزش زن بوده است، تردید می کند و می گوید: «آن چگونه درست است، در حالی که در بین همسران او (ص) افرادی مانند حفصه بنت عمر و عایشه بنت ابوبکر و دیگر زنان هر دوره ای بودند که می نوشتند و می خواندند؟ سابقه ندارد که تعداد زیادی از زنان به واسطه آداب و آگاهی هایشان به ابتذال کشیده شده باشند، با این که تعمق در معارف، بسیاری از مردان را گمراه ساخته است.» (همان، صص ۲۱۸- ۲۱۹)
در جامعه فعلی ما بعضی از دولتمردان و متدینان با حضور زنان در جامعه مخالفند و به نظر آن ها زن باید رد خانه بماند و بچه بزاید و بزرگ کند و برای شوهرش قورمه سبزی درست کند. درحالی که نظر رفاعه چنین نیست؛ مردی که دو قرن پیش در جامعه عرب مخالف ماندن زن در خانه بود. او می گفت زن اگر در خانه بماند، بخشی از وقتش را صرف کودکان و خانه می کند و بقیه اوقات فراغتش را به خودآرایی مشغول می شود، چون کار دیگری ندارد که انجام دهد و به نظر او حتی آن کودکانی هم که زیر دستش بزرگ می شوند، از رفتار او الگو می گیرند. نتیجه ای که می گیرد این است که مادرها بهتر است فردی فعال در جامعه خود باشند، زیرا برای فرزندانشان هم بهتر است.
مواردی که در این جا ذکر شده، بخشی از افکار و عقاید طهطاوی درباره زن است. او درباره کارکردن و ارتباط کاری زن با مرد اظهار می کند که هیچ ایرادی ندارد که زن با مرد نامحرم برای کار ارتباط داشته باشد و مثالِ شعیب را می آورد که دخترش را به تنهایی به دنبال حضرت موسی (ع) می فرستد یا درباره ارتباط دختران و پسران جوان به پدران و مادران توصیه می کند که به این نوع ارتباط تا وقتی پا از حریم شرعی بیرون ننهاده اند، احترام بگذارند.
همچنین به زیبایی ظاهری زنان اهمیت می دهد و این آراستگی و زیبایی را با ادب و فضیلت هماهنگ می داند. او می گوید زن از نظر تناسب اندام باید معتدل باشد، یعنی نه چاق باشد و نه لاغر.
از نظر او بزرگ ترین نیکی به دختران این است که هنگام ازدواج آن ها را به کسی شوهر دهند که به او علاقه داشته باشد. این سخن دویست سال پیش گفته شده، در حالی که در جامعه کنونی ما هنوز هستند خانواده هایی که آنچه اصلا برایشان مهم نیست، احساس دختر و اختیار او است. من خود قربانی چنین طرز تفکری بوده ام، پانزده، شانزده ساله بودم که پدرم به اجبار می خواست مرا شوهر دهد، به او گفتم: «من این مرد را دوست ندارم.» پدرم پاسخ داد: «زندگی هایی که بدون عشق و دوست داشتن آغاز می شود، پایدارتر است.» ولی او اشتباه می کرد و از این اشتباه ها هنوز هم اتفاق می افتند.
رفاعه نظریاتی درباره منصب شغلی زن و دیگر مسائل گفته است که خواندن آن ها بسیار ارزشمند است. من ناشرم و به یاد دارم که چند وقت پیش کتابی را برای گرفتن مجوز به اداره ارشاد یکی از شهرستان ها فرستادم. این کتاب حاوی ضرب المثل های مردم جهان بود. ارشاد پس از بررسی، از من خواست مواردی را حذف کنم. مواردی که بیشتر ضرب المثل هایی بود راجع به زن و در واقع مطالبی بود ضدزن و در تحقیر زن. من ابتدا مخالف حذف آن مطالب بودم. البته نه این که من آن مطالب را که می بایست حذف می شد قبول داشتم، نه؛ به نظر من این سخنان چون ضرب المثل بود و در جوامع مختلف استفاده می شد، باید به چاپ می رسید.
به هر حال اجازه ندادند، اما هم اکنون که فکر می کنم خوشحالم از این که آن ها را حذف کردم، زیرا این خود ما هستیم که می خواهیم هر حرف خلاف و نادرستی را تا ابد با خود حمل کنیم. پاره ای از میراث گذشتگان واقعا خوب نیست و همان بهتر که کمتر تکرار شوند تا مورد توجه قرار نگیرند.
من به عنوان یک زن دل می خواهد شان و مقام واقعی زن مورد توجه مردان باشد. زن ها نیاز به ترحم ندارند که بعضی از مصلحان با گفتن کلمات و جملاتی بیشتر زن را می رنجانند تا به او ارج دهند. چرا هیچ کدام از مصلحان دینی ما تاکنون قدیم مشابه قدم های رفاعه طهطاوی برای زن برنداشته اند؟ تا کی باید به خاطر عقیده و نظر عده ای، زن جنس دوم بماند و کم کم این توهم را به خورد خود او هم بدهند که جایگاه تو مساوی با مردان نیست؟ چرا با وجود این که حدود دو قرن است اندیشه های روشنگرانه وارد جامعه ما شده، فقط ظاهر ما عوض شده است، اما ذهن و عقیده ما هنوز به همان مسائل هزار سال پیش پایبند است؟
چرا نمی خواهیم تغییر یابیم و تغییرات را بپذیریم؟ چرا جامعه ما در این مسئله و بسیاری از مسائل دیگر قرون وسطایی عمل می کند و تصمیم به رشد و دستیابی به آگاهی برتر نمی گیرد؟ چرا اجازه می دهیم پیابندی به افکار قدما نوع نگاهمان را عروض نکند؟ چرا مدعیان روشنفکری این جمله سهراب را که می گفت: «چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید» زمزمه می کنند، اما به آن عمل نمی کنند؟
نخستین دفاع از حقوق زن در اسلام مدرن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر