تیم فرهنگ و هنر پارس دان
نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»
آسمان در انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز» به کلی تیره و تار است؛ تابیدن خورشید مشخص نیست، دود همه جا را فراگرفته، دنیا با مصائب بی شماری دست و پنجه نرم می کند، آدم ها مثل روبات هایی که برای یک کار مشخص تنظیم شده اند زندگی مکانیکی بی روحی در پیش گرفته اند، همه چیز در یک طیف رنگی خاکستری که گاهی رگه هایی از قهوه ای سیر در آن دیده می شود پیچیده شده، طبیعت مرده است و تنها درخت باقیمانده شهر محل وقوع داستان- پاریس- در موزه ای خلوت که هیچ کس حوصله سر زدن به آن را ندارد، تحت تدابیر امنیتی نگهداری می شود.
به این ترتیب، می توان آوریل و دنیای شگفت انگیز را در ظاهر شکواییه ای علیه خوش بینی قرن هجدهم دانشمندان غربی، به خصوص فرانسیسی بیکن، با اتکا به علم جدید بهشتی زمینی به وجود بیاورند که در آن نشانی از بیماری و فقر و مرگ وجود نداشته باشد، اما «هرچه کردند از علاج و از دوا/ گشت رنج افزون و حاجت ناروا// از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می نمود»؛ از چراغ جادوی پروژه هایی که قرار بود آرزوهای دیرینه بشر را برای صلاح و رستگاری تحقق ببخشد، فرانکشتاین بی شاخ و دمی درآمد که صرف بودنش خبر از پایان آن خوش بینی های خام طبعانه به حساب می آمد.
داستان آوریل و دنیای شگفت انگیز در پاریس پس از جنگ جهانی اول می گذرد؛ جایی که قدرت های بزرگ دنیا می خواهند گره های زندگی صنعتی بشر را به دست دانشمندان بگشایند؛ یعنی هنوز از علم ناامید نیستند، منتها اتفاقای رخ داده است که همه را نگران کرده. جریانی مرموز مشغول دزدیدن دانشمندان جهان است. کسی نمی داند پشت پرده این سرقت ها چه کسی پنهان شده است. کارآگاه های بین المللی در پی یافتن سرنخ این دزدی ها هستند، اما علیرغم جست و جوی زیاد به نتیجه روشنی دست نیافته اند.
در این حیث و بیث خانواده دختربچه ای به نام آوریل در دخمه ای پنهان، دور از چشم دولت، مشغول آزمایش محلولی هستند که نامش اکسیر شکست ناپذیری است؛ نسخه ای حیرت انگیز که می تواند انسان را در برابر همه بلایا و خطرات مصون نگه دارد، غافل از این که آن جریان مرموز برای دزدیدن آن ها نیز دورخیز کرده است. عاقبت در یک تعقیب و گریز نیمه کمدی، پدر و مادر آوریل دزدیده می شوند تا در پروژه ای که با آینده جهان گره خورده است شرکت کنند، در حالی که از روی ناچاری دختربچه معصومشان را در شهری سیاه با یک گربه سخنگو که بر اثر جهش های ژنتیکی قدرت حرف زدن پیدا کرده است، تنها می گذارند. داستان از این جا آغاز می شود.
ماجرای آوریل و دنیای شگفت انگیز در سال ۱۹۳۱ می گذرد، یعنی همان سالی که آلدوس هاکسلی رمان دنیای شگفت انگیز نو را نوشت و در ادامه سنت اتوپیانویسی در ادبیات غرب، دست به خلق ضداتوپیایی زد که خلاف همه مدینه های فاضله پیش از خود، خطر چیرگی دنیای تکنیکی را با صراحت تمام گوشزد می کرد. از این نظر انیمیشن آوریل هم در ایده هم در ساخت، تحت تاثیر دنیای شگفت انگیز نو قرار دارد، به خصوص وقتی می بینیم نام فیلم را نیز از روی رمان مهم هاکسلی انتخاب می کنند.
دنیای شگفت انگیز نو آلدوس هاکسلی آشکارا علیه روندی نوشته شد که از چند قرن قبل آغاز شده بود و می خواست با علم تکنیکی بشر را به سرزمین خوشبختی برساند. آن بهشت ممکن است امروز به یک دوزخ تمام عیار تبدیل شده باشد، اما در زمان خودش ضامن آینده روشن بشریت بود. به عنوان مثال بنجامین فرانکلین، یکی از دانشمندان قرن هجدهم، در نامه ای به جوزف پریسلی، شیمیدان انگلیسی، تصویری از بهشت علمی آینده ترسیم می کند که نشان دهنده همان خوش بینی مرسومی است که پیش از این صحبتش را کردیم: «پیشرفت سریع علم راستین در این زمانه، گاهگاهی سبب تاسف و اندوه من می شود، از این که بسیار زود به دنیا آمده ام.
حتی در خیال هم نمی گنجید که تا هزار سال دیگر قدرت بشر بر ماده به چه مرتبه ای رسیده باشد. لابد همه بیماری ها را با روش هایی مطمئن می توان پیشگیری یا درمان کرد. حتی کهولت سن هم دیگر عارض نمی شود. ای کاش علم اخلاقی وسیله درستی برای پیشرفت می شد…»
منظور فرانکلین از قدرت بشر احتمالا همان چیزی است که در ایده های فرانسیس بیکن قابل مشاهده بود؛ ایده هایی که طبیعت را منبع لایزال انرژی می خواست و بشر را تشویق می کرد بر آن تسلط پیدا کند، همان طور که اربابی خشن بر برده سیاه چرده اش مسلط می شود. بیکن دلش می خواست با قدرت دانش، طبیعت را به چارمیخ بکشد تا ظرفیت های خویش را آشکار کند، طوری که به صراحت از چیرگی خشونت بار انسان بر طبیعت حرف می زد. او تلویحا طبیعت را زنی می دانست که انسان به عنوان مردی قوی هیکل باید با زور از او بهره کشی کند، اما کسی آن زمان چشم انداز تاریکی برای این نظریه ها قائل نبود تا بخواهد خطرات پنهان در ذات علم جدید را گوشزد کند.
امروز که محیط زیست در خطر نابودی قرار گرفته، سلاح های کشتار جمعی آسایش را از انسان سلب کرده اند، دود و دم کارخانه ها و اتومبیل ها ساکنان شهرهای بزرگ را ذله کرده است، انواع بیماری ها در جهان گسترش یافته اند، دنیا روی زرادخانه های اتمی به حیات پرمخاطره خویش ادامه می دهد و بدتر از همه انسان به تعبیر هایدگر، دچار بیگانه گشتگی رقت باری شده است، فیلسوفان نه تنها آن رویای دیرین را از دست رفته می بینند، بلکه با نفرت از تلاش بشر برای ساختن بهشتی زمینی یاد می کنند.
در آوریل و دنیای شگفت انگیز جمله ای وجود دارد که علم را قدرت می داند، همان طور که فلاسفه ذات علم جدید را قدرت واستیلا بر طبیعت می دانستند. در یکی از صحنه های فیلم، مادر آوریل که یک دانشمند بلندپرواز کله شق است، از بهشت تکنولوژی حرف می زند، در صورتی که همان زمان صاحبان بهشت که تعدادی سوسمار بدریخت مشمئزکننده اند، همسرش را به خاطر تخطی از دستورات خود در بند کرده اند.
آن ها علاوه بر پدر و مادر آوریل تعداد زیادی از دانشمندان جهان را در مکانی نامعلوم که یادآور تلاش آمریکا برای دزدیدن بزرگان علم است، گرد هم آورده اند تا به وسیله آن ها راهی برای رهایی از مشکلاتی پیدا کنند که باعث نابودی محیط زیست شده اند. این بیم و امید، این ناامیدی از جهنم تکنیک و در عین حال امید بستن به آینده دانش جدید، دقیقا یادآور یکی از مصاحبه های نویسنده «دنیای شگفت انگیز نو» است.
هاکسلی جزو منتقدان دنیای به شمار می آید که علم جدید آن را ساخته و پرداخته است، اما نمی تواند از دخیل بستن به ضریح دانش بشری صرف نظر کند. همان طور که سازندگان آوریل و دنیای شگفت انگیز هم راه رهایی انسان از مشکلات دنیای کنونی را قرار گرفتن تکنیک در دستان انسان های صالح- دانشمندان- می دانند. آن ها کاری به ذات علم جدید ندارند، بلکه خیال می کنند مشکلات دنیای متجدد این است که تعدادی انسان قدرت طلب- مثل سیاستمداران و جنگ طلبان- از نسخه شفابخش علم در جهت اهداف ناپسند استفاده کرده اند، به خاطر همین راه رستگاری در بازگرداندن ابزار و ادوات دانش به دست کسانی است که صلاحیت استفاده از آن را دارند.
هاکسلی پانزده سال بعد از انتشار رمان دنیای شگفت انگیز نو، یعنی درس ال ۱۹۴۶ در مصاحبه ای گفته بود: «اگر پانزده سال پیش- ۱۹۳۱- را در ذهن خود مجسم کنیم، در می یابیم که اکنون به جامعه «یوتوپیا» به مراتب نزدیک تریم. در آن زمان از نظر من دنیای «یوتوپیا» در ششصد سال بعد قابل تحقق بود، اما امروزه بعید نیست که آن دنیای وحشت انگیز فقط ظرف یک قرن بر ما حاک شود. تازه این در صورتی است که ما در این فاصله خود را به نابودی نکشانیم و درواقع ما باید روش غیرمتمرکز را انتخاب کنیم و علم موجود راهدفی که بشر برای آن وسیله ای شود، قرار ندهیم بلکه از آن به عنوان وسیله ای در راه ایجاد جامعه ای متشکل از انسان های آزاد استفاده کنیم. در غیر این صورت، دو راه مقابل خود خواهیم داشت.
شق اول شماری از حکومت های ملی نظامی- استبدادی که به خاطر ماهیتشان از بمب اتم استفاده کرده اند، تمدن بشری را به نابودی خواهندکشید. (که در صورت محدود بودن جنگ نیز نظامیگری همیشگی خواهدبود) و شق دوم حکومت فراملی مستبدی است که یا به خاطر هرج و مرج ناشی از رشد سریع صنعت به وجود می آید یا به طور اخص با انقلاب اتمی ظاهر می شود. این حکومت به خاطر تامین ثبات و حفظ قدرت خود جامعه را به سوی جامعه استبدادی «یوتوپیا» خواهدکشاند. حال مختارید شانس خود را امتحان کنید.»
به این ترتیب با وجود احترامی که باید برای او و سازندگان انیمیشن آوریل قائل شویم، لازم است اعتراف کنیم آن ها ساده لوحانه با تکنیک مواجه شده اند، چون در نهایت تکنولوژی را ابزاری خوب در دست آدم هایی فرصت طلب می پندارند، در حالی که تجربه دنیای مدرن چیزی خلاف این را نشان می دهد.
مارتین هایدگر، در مقاله مهم خود- پرسش از تکنولوژی- با این که قول دیگران مبنی بر ابزار بودن تکنولوژی را با توضیحاتی مفصل تا حدودی درست می خواند، تاکید می کند این همه حقیقت نیست چون مهم تر از وسایل تکنولوژیک ماهیت آن است که کسی به آن توجهی نمی کند.
غفلت از روح تکنولوژی، چیزی که باعث تعرض انسان به طبیعت می شود- حتی قبل از این که وسایل تکنولوژیک ساخته شده باشند- همان حقیقتی است که سازندگان انیمیشن آوریل و دنیای شگفت انگیز به آن توجهی نداشته اند وگرنه در پایان داستان، تنها راه نجات محیط زیست جهان را استفاده صلح آمیز از آن محلول عمل آمده در لوله های آزمایشگاه آوریل نمی دانستند؛ واقعیت این است که آن ها نیز ناخواسته دچار همان خوش بینی ساده انگارانه ای شده اند که دانشمندان قرن هجده و نوزده را فریفته بود، رویایی که بنا بود دنیای شگفت انگیز نو را به بهشت تبدیل کند، اما از آن جهنمی سوزان ساخت.
نگاهی به انیمیشن «آوریل و دنیای شگفت انگیز»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر