تیم فرهنگ و هنر پارس دان
مرثیهای برای مظلومیت موسیقی «عاشیق»ها
گفتوگو با عاشیق آیت قنبری رئیس انجمن فرهنگی و هنری عاشیقلار آذربایجانشرقی
روزنامه ایران – ندا سیجانی: در گوشه و کنار جغرافیای کهن و گسترده ایران زمین هنرمندانی حضور دارند که عاشیق برازنده نام و هویتشان است. زندگانی آنها به مانند هنرشان خالص و بدون هیچ ادعا و گلایهای است. آنان روایتگر داستانهایی هستند که شاید امروز کمتر به گوش ما رسیده باشد.عاشیق به معنای عاشق هنر است؛هنری که قدمت آن به هزاران سال پیش برمیگردد اما متأسفانه سالها ممنوعیت و بیتوجهی باعث شد این هنر آن طور که باید و شاید حفظ نشود و امروز موسیقی عاشیقی با تعداد اندک بازماندگانش تنها به جشنوارههای خاص اختصاص پیدا کرده است آن هم نه در سرزمین و خاستگاهش. درواقع آن چه درگذشته داشتهایم امروز از بیگانه تمنا میکنیم.
عاشیقها خنیاگرانی با آوا و نواهایی با ترنم هستند که با الهام از طبیعت از باورها و قهرمانیها سخن میگویند اما نواهای آنها دیگر گوش شنوایی ندارد و انتظاردارند مسئولان فرهنگی نگاه جدیتری به موسیقی عاشیقی داشته باشند تا بلکه حیاتی دوباره در کالبد نیمه جان همسرایان طبیعت دمیده شود. عاشیق آیت قنبری رئیس انجمن فرهنگی و هنری عاشیقلار آذربایجان شرقی در این گفتوگو به مسائل و مشکلات این موسیقی اشاره کرده است که در ادامه میخوانید:
تعریف شما از موسیقی عاشیقی چیست؟
موسیقی عاشیقی با قدمتی بسیارطولانی ریشه درزبان موسیقی آذربایجانی دارد. بهطورمثال در موزه لوور فرانسه مجسمههایی با شمایل عاشیقها وآلات موسیقی آنها قرار دارد که به ۷۰۰۰ سال پیش برمیگردد؛آثاری که نسل به نسل تا به امروز باقی مانده است. البته فرمول ساختاری این موسیقیها طی زمان دچارتغییراتی شده و تقریباً امروز بهعنوان یک موسیقی تزئینی بهکار میرود. آن دوران سازعاشیقها با دست ساخته میشد (به مانند تارایرانی و تارآذربایجانی داخل آن را خالی میکردند) ولی با توجه به تحقیقات انجام گرفته آنچه امروز قابل مشاهده است یک ساز با ساختارجدید بوده است.
موسیقی نواحی عاشیقها ازهمان دوران کودکی و بدون سازاز زبان پدران و مادران بهگوش فرزندانشان رسیده واز لالاییهای عاشیقها تا نصحیتهای آنها در میان مردم مناطق ریشه دوانده است. به اعتقاد من موسیقی باید با ذات انسان سازگار باشد همانطور که در ذات و درون مردمان آذربایجان قرار گرفته است امروزه در آذربایجان حتی کسانیکه حرفهشان موسیقی عاشیقی نیست به این موسیقی عشق میورزند و نسل به نسل این موسیقی تکرار میشود.
آیا امروز هم ریشههای موسیقی عاشیقی حفظ شده و در نسل امروز دیده میشود؟
بله تقریباً. البته برخی مشکلات وجود دارد که باید حل شود. ما باید نسبت به خیلی از مسائل حقیقتبین باشیم؛ شاید هم ما هنرمندان نتوانستیم این موسیقی را حفظ کنیم. اگرموسیقی عاشیقی بهصورت علمیتر بهکار میرفت هیچ نگرانی به لحاظ کم رنگ شدن آن وجود نداشت اما متأسفانه حدود ۲۰ سال است این اتفاق افتاده است. آن زمان تئوری و نت موسیقی عاشیقی وجود نداشت ولی امروز این موسیقی با نت تدریس میشود تا بدانجا که عاشیقهایی از تبریز و ایران در دانشگاههای جمهوری آذربایجان و اروپا به آموزش موسیقی عاشیقی مشغول هستند و این نشان از علمیتر شدن این نوع موسیقی است.
درسالهای اخیر بسیاری ازمردم گمان میکردند موسیقی عاشیقی به پایان رسیده است اما میبینید که راه نسل گذشته ادامه دارد حتی قرار است از سال آینده این موسیقی در دانشگاه تبریز تدریس شود.البته نباید فراموش کنیم که موسیقی عاشیقی دیگرجایگاهی به مانند گذشته ندارد. به هرحال حکومتها و انقلابها درهر کشور تعریف و سلیقهای دارد. زمانی که حکومتی به پیروزی میرسد نخستین کاری که انجام میشود رسیدگی به احتیاجات روزمره آن کشور است.
اما تنها بحث شکلگیری انقلاب در موسیقی عاشیقی تأثیرگذار نبود، بعداز انقلاب جنگ هم صورت گرفت. بنابراین موسیقی ما نیازمند یک فرهنگسازی بود. اگرما بخواهیم فرهنگ را به مردم و به دنیا بشناسانیم باید هنر را هم در کنار آن حفظ و معرفی کنیم. این درحالی است که میدانیم ملتی که موسیقی و هنرش را از دست بدهد آرام آرام از بین خواهد رفت و با سلاح هم نمیتوان مقابل فرهنگ دیگران ایستاد.
بنابراین ضرورت دارد فرهنگ و هنر در کشورمان فرهنگسازی شود تا بتوانیم آن را به رخ دنیا بکشیم. البته آرام آرام این اتفاق در حال رخ دادن است و این امیدواری وجود دارد. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که این مشکلات و مسائل درحکومت پهلوی هم وجود داشته و در ۴ دهه بعد ازانقلاب هم دیده میشود. بهعنوان مثال سال ۶۵ از مسئولان فرهنگی درخواست کردیم یک انجمن فرهنگی و هنری عاشیقلار راهاندازی کنند اما این اتفاق صورت نگرفت تا آنکه آقای مرادخانی بر سر کار آمدند و بالاخره امسال مجوز این انجمن صادر شد. ولی افسوس که خیلی دیربه این فکر افتادهاند؛ چهل سال ازعمر هنرمندان گذشت، هنرمندانی که وابسته به جایی نبودند و نیستند اما با این مشکلات کنارآمدند.
بعد از انقلاب موسیقی عاشیقی به مدت ۱۰ سال ممنوع شد آیا این اتفاقات میتواند دلیل تنزل موسیقی عاشیقی باشد؟
در حکومت گذشته هم محدودیتهای برای موسیقی عاشیقی وجود داشت و این نوع موسیقی از اوضاع و شرایط خوبی برخوردار نبود ودرواقع با این دوران چندان تفاوتی ندارد. بهطورکل باید بگوییم موسیقیهای بومی از فضای خوبی برخوردار نیستند. حالا اگر فکر میکنید آن زمان موسیقی شرایط بهتری داشته به این دلیل بوده که آن دوران موسیقی آذری یا عاشیقی بهصورت زنده اجرا میشده اما امروزه آن چه میشنویم پلیبک بوده و این زنگ خطری برای از بین بردن فرهنگ و هنرکشورمان است.
اما اینکه اشاره کردید بعد انقلاب ۱۰ سال موسیقی عاشیقی ممنوع شد باید صراحتاً بگویم امروزهم این موسیقی ممنوع و قدغن است به این علت که آنان که در رأس کار هستند این موسیقی را هضم نکرده و نگاه تحلیلی برآن ندارند و بالاجبار و برای خودمان این موسیقی را نگاه داشتهایم و تنها در مناسبتهایی چون دهه فجر یا هفته دفاع مقدس به هنرو هنرمندان نگاه میکنیم در صورتی که این نوع نگاه به هنر اشتباه است.
من بهعنوان یک هنرمند اگر بخواهم فرهنگم را با موسیقی، شعر، نقاشی و… به دنیا معرفی کنم باید از طرف دولت حمایت شوم که متأسفانه این حمایتها وجود ندارد. البته به تازگیها درانجمن فرهنگی و هنری عاشیقلار اتفاقات خوبی انجام گرفته و قرار براین است جشنوارهای بینالمللی برگزار کنیم که هیچ گاه در تاریخ اجراهای عاشیقها وجود نداشته است.
آیا تا به امروز موسیقی عاشیقی درخارج از ایران اجرا شده است؟
بله. خارج از ایران اجرا داشتهایم منتهای مطلب تا به امروز جشنوارهای مختص به موسیقی عاشیقی درایران برگزار نشده و هنرمندان عاشیقی درجشنوارههایی که در کشورهایی چون آذربایجان و ترکیه برگزار میشد حضور داشتهاند اما در جشنواره بینالمللی که قراراست بزودی در ایران برگزار کنیم با بودجهای به مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان ۱۴کشور ترک زبان حضور خواهند داشت.اما اینکه به ما میگویند موسیقی شما قدغن نیست بروید و اجرا کنید بازهم به معنای ممنوعیت است به این دلیل که نوازندگان موسیقی عاشیقی بستری برای اجرای هنرخود ندارند و این بیتوجهی همان ممنوعیت است.
یعنی در شهرهای آذربایجان این موسیقی اجرا نمیشود؟
موسیقی عاشیقی طی سال درسالن همایش برج میلاد تهران یا سالن وزارت کشور میزبان حدود ۴ هزار مخاطب است اما در تبریز حتی مجوز برای اجرای کنسرت عاشیقها صادر نمیشود. در تهران برای اجرای موسیقی عاشیقی ارزش بسیاری قائل هستند همچنین در جشنوارههایی چون موسیقی نواحی کرمان، بدون حضور عاشیقها این برنامهها برگزار نمیشود ولی درجشنوارههای موسیقی نواحی تبریز از هنرمندان عاشیق دعوتی به عمل نمیآید.
آیا این مسائل علت خاصی دارد؟
نمیدانم این اتفاقات براساس سیاست است یا اینکه اینگونه پیش آمده است. تهران و اصفهان توجه بسیاری به موسیقی عاشیقی دارند وامیدواریم با برگزاری این جشنواره بینالمللی بتوانیم نگاهها را به هنرمندان عاشیق معطوف کنیم.
موسیقی عاشیقی در ترکیه، جمهوریآذربایجان و ارمنستان هم اجرا میشود آیا سبک این موسیقی با موسیقی عاشیقی آذربایجان ایران متفاوت است؟
خیر. تنها مناطق متفاوت هستند. درواقع موسیقیهای عاشیقی که درمناطق ایران، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، چین، قزاقستان و ترکمنستان اجرا میشود همان طایفهای هستند که از هم جدا شدهاند. بهعنوان مثال قرهباغها، طایفهای از سلماس، ارومیه ونقده هستند اما بسیاری از آنها درحال حاضر درجمهوری آذربایجان زندگی میکنند. بنابراین موسیقی این طوایف تفاوتی با هم ندارد و ابزار موسیقاییشان به مانند یکدیگر است و تنها تفاوت این است که موسیقی آنها در اجرا ریتم ندارد که البته از نظر من ایرادی بر این کار وارد نیست. موسیقی عاشیقی قرهباغ تبریزهم با موسیقی جمهوری آذربایجان یکی است همچنین دراجرای موسیقی هنرمندان بخشی که درنزدیکی خراسان زندگی میکنند با هنرمندان ترکیهای تفاوتی وجود ندارد و شاید تنها در لهجهها متفاوت باشند. در واقع موسیقی عاشیقی درهمه جا به یک نوع اجرا میشود اما طایفهها هنر و فرمشان متفاوت است.
چرا موسیقی عاشیقی در ارمنستان تکامل یافتهتر است؟
موسیقی ازآن کسانی است که به هنرشان توجه دارند و روی آن کار میکنند و کشورهایی چون ارمنستان و آذربایجان درهمین مسیر حرکت میکند. البته همانطور که میدانید در کشور ما ارمنیهای ترکزبان هم وجود دارند که موسیقی عاشیقی کارمیکنند اما تعداد آنها در روستاها بسیار کم شده و شاید تنها یک روستا از ارامنه ترکزبان در آذربایجان غربی باقی مانده باشد. در ارمنستان موسیقیبراحتی و بدون هیچ مانعی پیشرفت میکند و دولت با هنرمندان همراه بوده و هست و از هنر و هنرمند حمایت میکند. من به شخصه از موسیقی عاشیقی ارامنه استقبال میکنم و با مذهب آنها کاری ندارم.
آیا موسیقی عاشیقی عرفانی است؟
بله. این موسیقی عرفانی است و یگانهپرستی درآن آشکار است اما در حقیقت قدرت موسیقی ما حماسی است و داستان و رمانهای بسیاری دربخش حماسی آن وجود دارد. درواقع رنگ صدای موسیقی عاشیقی به موسیقی حماسی نزدیکتراست.اما در دوران صفویه بویژه شاه اسماعیل صفوی موسیقی عاشیقی عرفانیترشد و به دربار راه یافت و ۴۵ سال در دربار تدریس میشد و مورد احترام بود.
چرا موسیقی عاشیقی برای مانا بودن جذب موسیقی ایرانی یا آذری نشد؟
تنها به این دلیل که این موسیقی علمی نیست درواقع نخواستند آن را علمیتر کنند. بهطور مثال موسیقی مقامی یک موسیقی آذری است که حدود ۹۰ سال پیش حاج بابایف با کارهای بسیاری که روی آن انجام داد توانست با آن موسیقی عاشیقها را بسازد اما متأسفانه استادان ما نتوانستند موسیقی عاشیقی را علمیتر کنند. البته امروزه اینگونه نیست و یک مقدار روی آن کار شده و بهصورت تلفیقی درآمده است.
آیا بهتر نیست موسیقی عاشیقی به روز شود؟
بله. باید این اتفاق بیفتد و ما هم تلاش خواهیم کرد این موسیقی به روز شود و قطعاً علاقهمندان بسیاری پیدا خواهد کرد.امروزه دیگر موسیقیهای محلی چون کردی، بلوچی وحتی آذری هم به روز شدهاند بنابراین اگر این اتفاق در موسیقی عاشیقی انجام بگیرد جایگاه خود را پیدا خواهد کرد. ما باهنرمندان عاشیق در ۲۴ کشورموسیقی اجرا کردهایم و این قابلیت به روز بودن این موسیقی را میرساند اما متأسفانه در کشور ما اینگونه نیست و در برنامههایی که بهصورت دولتی یا نیمه دولتی برگزار میشود ازهنر هنرمندانی که علمیتر بر این موسیقی کار کردهاند بهره نمیبرند و بهدنبال کسی میروند که دولتی باشند و نشان بدهند که این موسیقی از بین رفته است اما ما کاری که آنها میخواهند را انجام نمیدهیم.
من شاگردانی دارم که به این هنرعشق میورزند و بهدنبال آن هستند. یکی ازشاگردانم ۶ سال دارد و موسیقی عاشیقی میآموزد و توانسته در جشنواره مقام اول را کسب کند این یعنی موسیقی ما به روز شده است. همچنین یک گروه کر ۴۰ نفره تشکیل دادهام که رنج سنی آنها تا ۱۵ سال است و در تبریز فعالیت میکنند.البته اکثریت اجراها درتهران است ومتأسفانه در تبریز سنگاندازیهای بسیاری برای موسیقی عاشیقی وجود دارد. خود من به شخصه طرحهای بسیاری برای اجرای این موسیقی درشهرهای آذربایجان ارائه دادهام اما درکمترین زمان اجرا آن را لغو میکنند.
یکی از وظایف مهم هنرمندان عاشیق ترویج فرهنگ و سنت است بویژه سنتهای اصیل؛ آیا این ارزشها امروزه هم قابل مشاهده است؟
خیر. متأسفانه کم توجهی به موسیقی عاشیقی سبب شده این موسیقی نتواند جایگاه خود را حفظ کند و حتی نتواند آنطور که باید و شاید در خاستگاهش نسل به نسل منتقل و اجرا شود.
رسانه ملی در اینباره چقدر اثرگذار است؟
در ابتدا باید بگویم آیا ما رسانهای با عنوان ملی داریم؟ وقتی سازمان و نهادی صدا و سیما نام میگیرد مشخصاً باید از حضور افرادی بهره ببرد که صدا و سیمای خوبی داشته باشند و بدانند که در چه سازمانی فعالیت میکنند! رسانه باید از فرهنگ، سنن و عادات کل ملت سخن بگوید اما متأسفانه اینگونه نیست. شب یلدای سال گذشته در تبریز به صورت زنده اجرای برنامه داشتم. این برنامه به صورت پخش مستقیم بود اما مانع از نشان دادن سازدر تلویزیون بودند. سؤال من از مسئولان رسانه ملی این است که آیا ساز به تنهایی میتواند کاری انجام بدهد؟ شاید حرفها و نواختن من مشکلاتی داشته باشد و با نظر کارشناسی برطرف گردد اما سازچوبی چه مشکلی برای نمایش داده شدن دارد؟ شما باید موسیقی یا کلام من را ممنوع کنید نه شکل ظاهری یک ساز را. البته اصحاب رسانه هم در اینباره تلاشهای بسیاری کردهاند اما نمیتوانند کاری برای هنرمندان انجام بدهند.
آیا نسل امروز با موسیقی عاشیقی در ارتباط است؟
خیر. البته این مشکل از ما هنرمندان بوده است. در شهرهای آذربایجان حدود ۱۱۶ آموزشگاه موسیقی وجود دارد اما حتی یک آموزشگاه موسیقی عاشیقی وجود ندارد و مجوزی برای آن صادر نمیشود.من سال ۶۷ موفق شدم مجوز یک آموزشگاه موسیقی را دریافت کنم اما مسئولان اعلام کردند باید درکنار آموزش موسیقی عاشیقی یک ساز دیگر هم بنوازم؛ این نوع فرهنگسازی اشتباه است. آموزشگاهها و آموزش و پرورش آذربایجان توجهی به موسیقی عاشیقی ندارند وممنوع است، حتی به گونهای فرهنگسازی شده است که هنرجویان ۲۰-۱۹ ساله از اینکه عنوان کنند موسیقی عاشیقی میآموزند خجالت بکشند.امیدوارم با برگزاریهای جشنوارههای مرتبط اتفاق تازهای در موسیقی عاشیقی صورت بگیرد.
اگر آموزشگاهی برای تدریس موسیقی عاشیقی وجود ندارد چگونه میتوانند خود را به روز کند و هنرجویان از آن بهره ببرند؟
تمامی این اتفاقها تلاشهایی از سوی خود ما بوده و به شخصه برای موسیقیهایمان نت مینویسیم. آموزشگاههای موسیقی هم تنها با دریافت درصدی از مبلغ، حاضر به همکاری هستند و اجازه میدهند این موسیقی تدریس شود. من تلاش بسیاری برای آشنایی هنرآموزانم با موسیقی عاشیقی وسازداشتهام چون حتی مسئولان آموزشگاه هم این ساز را نمیشناسند. در واقع موسیقی عاشیقی به صورت مخفیانه و بدون آنکه کسی متوجه شود تدریس می شود.
در دانشگاهها به چه صورت است؟
در حال حاضر تنها ساز قوپوز در دانشکدهها تدریس میشود که البته آن هم موسیقی عاشیقی نبوده، به این دلیل که باید داستانهای موسیقی عاشیقی هم در کنار سازهای آن اجرا شود تا بلکه علمیتر شود.
آیا این مسائل در انجمن فرهنگی و هنری عاشیقلار که از سوی شما راهاندازی شده است بدرستی بررسی میشود؟
این انجمن در اردیبهشت ماه سالجاری با حضور آقای علی مرادخانی افتتاح شد و از آن زمان به بعد تنها یک جشنواره در این مکان برگزار شده است. البته در نظر داریم چهارمین جشنواره عاشیقلار را هم برگزار کنیم.این انجمن درآمدی ندارد، اما تلاش کرده در جشنواره آیینهدار دیده شود و از هنرمندان ما بهره بردهاند.
مکتبخانه از همان ابتدا در شهرهای آذربایجان وجود داشته آیا این مسأله دررشد و بسترسازی موسیقی عاشیقی اثرگذار بوده است؟
بله. مکتبخانه از عاشیقها شکل گرفته است و قدمت آن به سالها پیش برمیگردد. درگذشته هنرمندان با سازهای خود در این مکتبخانهها به دور هم جمع میشدند، ساز مینواختند و داستان روایت میکردند اما امروزه این کارها کم و بیش درآموزشگاهها صورت میگیرد.
داستانهای عاشیقی به چه صورت جمعآوری میشود؟آیا روایت گذشتگان است یا آنکه امروزه داستانهایی گفته میشود؟
خیر. داستانهایی هم امروزه نوشته میشود. موسیقی عاشیقی با به وجود آمدن کائنات درارتباط است و در اشعار عاشیق ها این داستانها به وضوح شنیده میشود. به طور مثال وقتی به خورشید و روشنایی آن پی میبرند آن را در گوشهای از موسیقی خود جای میدهند. درواقع ما به مانند هفت آسمان هفت پرده موسیقایی داریم که از ابتدا وجود داشته است. اکثریت داستانهای عاشیقها از حق به عاشق الهام میشود و داستان عاشیقها با تاریخ، کائنات و زمین و آسمان در ارتباط است. داستانهای حماسی هم به گونهای دیگر است. بهعنوان مثال رابین هود یک داستان حماسی از داستانهای کوراغلو است. رابین هود یک شخصیت کارتونی است که در مقابل خانها، اربابان و زورگویان میایستد و از آنها باج میگیرد تا در بین فقرا تقسیم کند.
آیا موسیقی آذری با موسیقی عاشیقی متفاوت است؟
خیر. موسیقی آذری از عاشیقی گرفته شده است و ذات آن موسیقی عاشیقی است. البته ناگفته نماند در کشور ما به موسیقی آذری هم توجه نمیشود و اگر هم اجراهای کجدار و مریز از سوی دولت حمایت نشود نمیتوانند کاررا بدرستی پیش ببرند در واقع ما برای موسیقی آذری هم حمایت دولتی نداریم. اینکه بگویند برو سازت را بنواز کمک به موسیقی آذری یا عاشیقی نیست بلکه باید بگویند بیایید ساز بنوازید و این فرهنگ را معرفی کنید اما متأسفانه مسئولان نسبت به موسیقی عاشیقی هیچ آگاهی ندارند.
حرف آخر…
امیدواریم مسئولان نگاه جدیتری به موسیقی ما داشته باشند. اگر مسئولان فرهنگی بر این نظر هستند که برنامهای برگزار کنند بهتر است آن را در اختیار هنرمندان بگذارند. بهطور مثال اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قصد برپا کردن جشنوارهای را دارد اجرای آن را به هنرمندان واگذار کند و تنها برگزاری سالانه و دورهای آن را برعهده داشته باشند تا در این صورت شاهد پیشرفتی در موسیقی باشیم.البته این مسألهای است که امروز بر سر موسیقی ایرانی هم آمده و سبب نابودی موسیقی کلاسیک شدهاند. اگر مسئولان بتوانند با دست هنرمندان این کارها را انجام بدهند جای امیدواری است البته من که انتظار ندارم این اتفاق بیفتد.
مرثیهای برای مظلومیت موسیقی «عاشیق»ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر