۱۳۹۶ اسفند ۱۱, جمعه

من گِل می‌گیرم؛ پس هستم



تیم فرهنگ و هنر پارس دان

من گِل می‌گیرم؛ پس هستم



روزنامه هفت صبح: روایت احمد نجفی از ماجرای گل گرفتن درِ شورای صنفی، از این تهیه کننده و بازیگر درباره انگیزه اش پرسیده و او را به چالش کشیده ایم که رفتارش مدنی نبوده است. نجفی همچنین درباره شائبه های فعالیت صنفی خود پاسخ داده است.


از جزئیات ماجرا احتمالا اطلاع دارید. احمد نجفی درِ شورای صنفی نمایش را گل گرفت! یکشنبه شب بریده ویدئو و تصاویر این اتفاق خیلی زود سایت های خبری و فضای مجازی را پر کرد. دسته بندی مقابل کار نجفی شروع شد و همچنان ادامه دارد. پیش از این فیلمی منتشر شد که نجفی به اعضای شورای صنفی نمایش معترض است و می گوید درِ آن را گل خواهدگرفت. اعتراض او به نحوه و زمان اکران فیلمی است که تهیه کرده اما حالا می گوید، این فریادی است که از ۳۰ سال پیش در گلویش مانده. تاکید می کند، فقط به خاطر فیلم خودش یعنی «من یک ایرانی ام» درِ دفتر شورا را گل نگرفته. دفتر این شورا در خانه شماره دوی سینما است و نجفی این در را نیابتا گل گرفت!


«بحث من بر سر بی عدالتی ها است. فیلم من تمام شد و شاید تا چهار سال دیگر هم فیلم نسازم. این را دلی می گویم؛ داد من برای این صنف است و همیشه هم بوده افتخار هم می کنم این کار را کردم.» این جمله آغازین احمد نجفی و عصاره اعتراض های اوست. نجفی بلافاصله بعد از طرح موضوع این جملات را بیان کرد که شرح تفصیلی اش را در ادامه می خوانید. از او پرسیدیم نمی شد با شیوه ای دیگر اعتراض خود را نشان دهید، این روش مدنی است، نگران عواقب آن نیستید و… در این مصاحبه از برخی نام برده می شود که نظر شخصی جناب نجفی است. امکان پاسخ برای آن ها هم فراهم است.


من گِل می‌گیرم؛ پس هستم


برخی می گویند دود این رفتاری که کردید توی چشم خود سینماگران می رود و رفتارتان مدنی نیست. حتما از کارتان دفاع می کنید؟


یک جمله ای را از باب وود وارد خدمت تان عرض می کنم. او و کارل برنستین دو خبرنگار واشنگتن پست بودند که نقش اصلی در فاش شدن رسوایی واترگیت و استعفای نیکسون رئیس جمهور آمریکا را داشتند. ایشان بعدها در برنامه ای با حضور اعضای وقت سازمان «سی آی اِی» حضور داشت و به او گفتند شاید حرفت درست باشد ولی صلاح نیست الان گفته شود چون به آبروی سیاسی آمریکا لطمه می زند. باب وود وارد توی دوربین نگاه کرد و گفت من نمی دانم فرق حقیقت که کشور ما قرار بوده بر پای آن باشد با حاشیه چیست. اگر قرار است این کشور نابود شود که حقیقت پنهان بماند، همان بهتر که نابود شود. حقیقت فیلم من نیست، حقیقت ظلمی است که توی این شورا به فیلم ها می شود.


خب چرا با این شیوه اعتراض تان را علنی کردید؟


من قبل از این اتفاق باز هم همین حرف ها را زدم. شما را ارجاع می دهم به ۱۳ سال پیش به فساد و عدم مدیریت که در خبرگزاری ایسنا است. همان موقع هم این حرف ها را می زدم که چه می کنید با سینما می گفتم حرف من را گوش نکنید بلکه بروید بگردید ببینید آقایان راست می گویند یا دنبال چیزهای دیگر توی سینما هستند. این فریاد ۳۰ ساله من است. مسئله امروز و دیروز نیست؛ متاسفانه هر سال یک اتفاق می افتد و فراموش می شود. عرض من این است اگر این شورا به عنوان یک شورای عادل رفتار می کند، چگونه است که فیلم آقایان همیشه در بهترین زمان روی پرده می رود؟ چرا بقیه فیلم ها را می گذارند برای آخر سال؟ یعنی شناخت این ها از سینما به حدی است که بدانند چه فیلمی می فروشد چه فیلمی نه؟


ولی فیلم شما در همین مدت اکران فروش خوبی نداشته است.


بحث من کلی است؛ این نیست که فیلم من خوب می فروشد یا نه. «من یک ایرانی ام» را از روی اعتقادم تهیه کردم. فیلمی که می خواستم برای اولین بار توی تاریخ سینمای ایران و نه مستند، پرچم ایران بالا برود. فیلم حتما نقایصی دارد و می توان فیلم را نقد کرد؛ اصلا کدام فیلم بی نقص است؟ بهترین فیلم های ایران اسکار هم گرفته اند، از نظر منتقدان خالی از عیب نیست. این یک امر طبیعی است. از آن طرف فیلم هایی می فروشند و فیلم هایی نه؛ این هم یک اتفاق طبیعی است. اما نه این که دسیسه کنند و بگویند چون نمی فروشد اکران ندارد. این ها حق ندارند فیلم را نمایش ندهند.


حالا چه دو تا تماشاچی داشته باشد چه ۵۰ نفر. فیلم، دو هفته اکران داشته بالای ۱۵ تهیه کننده به من زنگ زدند که زندگی مان را سوزاند. یکی تحقیق کند فیلم های خودشان را کی اکران می کنند. آقای اسعدیان به چه حقی فیلم خودش را در شب عید فطر اکران می کند. چرا کاری می کنید که تهیه کننده ای که زندگی اش را پای فیلم گذاشته، پیش شما گریه کند؟ آیا سینمای ایران در فیلم های شما خلاصه شده؟ مثل این که هرچه جامعه ایران را چرک تر نشان دهند موفق ترند. این ها سلایق را عوض کردند، فیلم هایی که هنوز مونتاژ است اکران گرفته. این چه ربطی به فیلم من دارد.


من گِل می‌گیرم؛ پس هستم


 


شما منتسب به طیف شمقدری هستید که اتفاقا در تحلیل های شخصی برخی همکاران، به عنوان یک امتیاز منفی در توصیف شما مورد استفاده قرار می گیرد. اولا بفرمایید چرا در دولت اسبق مسئولیت سینمایی پذیرفتید و بعد از آن برای کار صنفی دعوت به همکاری شدید یا نه؟


نه؛ دعوت نشدم. صادقانه عرض می کنم. دو سال قبل از اتمام ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، وزیر وقت ارشاد آقای سید محمد حسینی با من تماس گرفت و گفتند در راستای برخی پیشنهادها که شما هم داشته اید، شورای عالی سینما راه اندازی شده. موقع تصویربرداری سریال «کارآگاه علوی» توی شهربانی سابق، رو به روی وزارت امور خارج کار می کردیم. از آقای احمدی نژاد خواهش کردیم سر صحنه بیاید. با وجود خستگی سفر آمدند؛ دومین بار بود که ایشان را می دیدم. خسته نباشید گفتند به بچه ها. در راه بازگشت گفتم بچه های ما در سینما تلویزیون ثابت کرده اند می توانند نفس به نفس کشورهای دیگر پیش بروند. توی ملاقات های تان در کشورهای دوست، پیشنهاد ساخت یک سریال در سال به شکل مشارکتی را مطرح کنید ما هم می توانیم کار کنیم. باید سینما و تلویزیون از این مرز بیرون برود. ایشان گفت آقای نجفی فکر خوبی است اما باید کار اصولی کنیم.


که نتیجه اش شد شورای عالی سینما؟


بله؛ هشت ماه از این دیدار گذشت و آقای حسینی زنگ زدند که قرار است شورای عالی سینما راه اندازی شود. ایشان الحمدلله زنده است و می توانید بپرسید. گفتم غیر از من چه کسانی هستند و گفتند: داوود میرباقری، مسعود جعفری جوزانی، جمال شورجه، مسعود ده نمکی و محسن علی اکبری. من عرض کردم اگر بپذیرم برای رانت و خوش شیرینی نمی آیم بلکه می خواهم کار صنفی کنم. گفت ما همین را می خواهیم. رفتیم توی جلسه. روز اول به زندانی شدن یکی از سینماگران اعتراض کردم. (مدرک آن را دارم و به زودی منتشر می کنم.)


اعتراض کردم که نباید همکار من به هیچ عنوان تا زمانی که حکم نیامده در زندان باشد. اگر می گفتند نه، جلسه را ترک می کردم. اعلام کردند حق با شما است. دستخط آقای شمقدری وجود دارد. گفتم باید اعلام کنید ایشان حق کار داشته باشد که آقای شمقدری گفتند مشکل شان با قوه قضاییه است وگرنه دو پروژه برای ایشان کنار گذاشته بودیم. من در شورا از روز اول کار صنفی کردم. کدام یک از این آقایان از این کارها کردند که ما کردیم. حتی وقتی برخی دوستان می گفتند به کیفیت فیلم ها بپردازیم می گفتند اول سینما را از نظر مادی و مالی آماده کنید بعد به مسائل فنی بپردازیم.


خوشبختانه فیلم های جلسات ضبط شده و موجود است. کار به جایی رسید که گاهی در این شورا جلوی رییس جمهور کشور داد می زدم گفتند این قدر داد نزن گفتم استعفانامه من در جیب ایشان است و اگر نخواستند کسی دیگر را جایگزین کنید. ایشان شنید و گفت اتفاقا حضور نجفی لازم است. هر کاری هم که شده در راه صنف است. هر جا کاری، رانتی، حرفی، چیزی از من دیدند حتما بگویند. برخلاف خودشان که فلان بانک را تاسیس کردند یا از منطقه آزاد اروند بودجه میلیاردی گرفتند تا فیلم بسازند آن هم در حالی که یک جعبه گریم برای بچه های تئاترشان در این منطقه ندارند.


من گِل می‌گیرم؛ پس هستم


چرا موافقان شما، موضع خودشان را مشخص و صحبت هایشان را رسانه ای نمی کنند؟ چون در این چند روز بیشتر کسانی که درباره حرکت شما صحبت کردند مخالفان هستند.


کسانی مانند غلامرضا موسوی سوابقشان پیش من است. نه سوابق زندگی شخصی شان البته؛ که من اصلا به آن مسائل کاری ندارم. منظورم سوابق زندگی حرفه ای او است. ایشان یک فعال مایشا در زمینه گرفتن قدرت و پول در امر سینما هستند، این را همه می دانند. یک زمانی همین آقای موسوی به من التماس می کرد که از اتحادیه سابق استعفا نده. من بهدلیل مخالفت با او و چند نفر دیگر استعفا دادم. آقای موسوی و علی سرتیپی با مشارکت همایون اسعدیان دستشان در یک کاسه نیست؟ همه را زیر پوشش قرار می دهند تا به نیات خودشان برسند. دفتر شورای صنفی چهار یا پنج عضو دارد و برای کل سینما تصمیم می گیرند.


براساس همان قوانین شورای صنفی، تهیه کننده ای که در شورای صنفی است فقط باید یک شغل داشته باشد. علی سرتیپی تهیه کننده، صاحب سینما و پخش کننده است و غلامرضا موسوی هم همین طور. چطور می شود که اینها برای یک صنف تصمیم بگیرند و در کنار آنها کسی مانند منوچهر محمدی در سینماهایش به صورت زنجیره ای در خدمت این ها است. این را هم بگویم که خیلی ها تماس گرفته و اعلام حمایت کرده اند. گفتند طومار بنویس امضا کنیم گفتم هدف من چیز دیگری بود. شما اگر دوست دارید این کار را بکنید ولی من خودم طومار نمی نویسم.


مسئله بعدی که شاید بهتر است درباره اش صحبت کنیم، دلخوری و مصاحبه محمدرضا آهنج کارگردان فیلم است که با تیتر «فیلم من را نبینید» دست به دست می چرخد. منشا این ماجرا کجاست؟ این موضوع که دیگر ارتباطی با مسائل صنفی ندارد.


به حرمت این که محمدرضا آهنج کارگردان فیلم است، در حال حاضر در این باره صحبت نمی کنم. ایشان هر حرفی که صلاح می دانند را فعلا بگویند بعدها یا به خودش می گویم یا وقتی موضوع را عمومی کردم خواهندفهمید. این موج سواری باعث نمی شود فیلم ایشان بیشتر دیده شود یا اتفاق دیگری بیفتد. چون محمدرضا آهنج کارگردان است امیدوارم کار به جایی نرسد که بخواهم درباره مسائلی که می دانم صحبت کنم. ایشان قوی ترین بودجه و امکانات در خارج از کشور را برای ساخت فیلم در اختیار داشتند و بهتر بود اگر گله دارند به خود من بگویند. این حرف ها و گله ها قرار نیست انحرافی از شکایت من درباره شورای صنفی به وجود آورد.


 


من گِل می‌گیرم؛ پس هستم


محمدرضا آهنج


به عنوان بازیگر از این موضوع واهمه ای ندارید که درگیری با کسانی که قدرت را در دست دارند باعث شود دیگر نتوانید بازی کنید؟


مگر با دیگران چه کردند؟ با کسانی که در فیلم های این ها بازی نکرده اند چطور رفتار کردند؟ من واهمه ای از این کار ندارم. اگر قرار است من به دست اینها در سینما بمانم باید بگویم «هیهات من الذله». اگر قرار است برای یک فیلم خودم و عقایدم را بفروشم می خواهم عمرا چیزی به نام بازیگری نباشد. من قرار نیست برد پیت یا رابرت دنیرو باشم، یک ظرفیتی داشتم و دارم. منیژه حکمت به من نقش ندهد، خب ندهد. اگر هم تصوری در ذهنش است کاملا باطل است. منوچهر محمدی، غلامرضا موسوی و یا هر کدام از اینها تصمیم به بایکوت می گیرند من آنها را بایکوت می کنم و با آنها کار نخواهم کرد.


من سال ها است در کناری ایستاده ام و کار نمی کنم. چون فیلم های اینها پر از یاس و چرک است. چون فیلمی درباره امید ساختم با من این طور رفتار می کنند. نیت من اعلام هویت ملی است، اما چرا اینها ارزش گذاری می کنند چه کسی فیلم بسازد و نسازد. این آدم ها هویت سینما را دارند خراب می کنند. به فیلمی که هنوز ساختش تمام نشده، اجازه اکران می دهند. من سال گذشته در سرمای منفی ۳۰ درجه در کشور اوکراین فیلم ساختم، این که فیلم خوبی شده یا بد بحثی جداست. اما باید با این همه زحمت این طور رفتار کنند.


گفته بودید فیلم به خاطر مخالفت بعضی ها نتوانست در جشنواره حضور داشته باشد. منظورتان چه کسانی بود؟


در زمان جشنواره آقای موسوی زنگ می زند، می گوید این فیلم را در هیچ جا راه ندهید. اینها این کارها را کرده اند که من این حرف ها را می زنم. کارهای من برای رفع ترس از این اقلیتی است که قدرت را در سینما به دست گرفته اند. من سه هفته پیش می خواستم این کار را انجام بدهم، اما به دلیل سالگرد انقلاب و جشنواره برای این که رسانه های معاند ضربه نزنند، این عکس العمل را گذاشتم برای حالا. حقیقت همیشه خودش را عیان می کند.


خیلی هم خوب گل درست کردید؟


(با خنده) من در فیلم غزل مسعود کیمیایی کار طراحی صحنه و دکور کرده ام که اولین کار من هم بود. در این زمینه تجربه دارم.





من گِل می‌گیرم؛ پس هستم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر