۱۳۹۶ مهر ۱۰, دوشنبه

یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی



تیم فرهنگ و هنر پارس دان

یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی



برترین ها – ایمان عبدلی:


 


رضا کیانیان یا (توهین هفته)


حضور رضا کیانیان در یک نشست زیست محیطی و واکنش او نسبت به یکی از فعالان محیط زیست واکنش های زیادی را در فضای مجازی به همراه داشت. به طور خاص رسانه های اصولگرا جملات کیانیان را در آن جدل زیست محیطی توهین آمیز قلمداد کردند و اصلا صرف حضور او و هدیه تهرانی و دیگران را در چنین کمپین هایی را تبلیغاتی و بی ثمر دانسته اند! اما آیا واقعا کیانیان و دیگران نباید در چنین نشست هایی حضور پیدا کنند؟


واقعیت داستان این است که رسانه هایی که نسبت به حضور کیانیان واکنش نشان داده اند و در واقع غلو نمایی کرده اند. بیشتر به خاطر سوابق و موضع گیری های کیانیان خیلی او و امثال هدیه تهرانی را قبول ندارند. کما این که غالب هنرمندان در تمام مقاطع سیاسی طرف اصلاحاتی ها را می گیرند و البته که ورای ژست های رسانه ای برای عموم رسانه ها آن موضع گیری ها مهم تر از هر چیز دیگری است، یعنی می توانند کارنامه ی درخشان یک بازیگر غیر همسو را زیر سئوال ببرند، چون موافق آن ها نبوده و یا برعکس. این واقعیت را که بپذیرم بهتر می توانیم شرایط را تحلیل کنیم. کیانیان با کوچکترین اشتباه و یا تندی سوژه می شود، چون قبل تر در هنگامه ی فلان انتخابات طرف کاندیدای ما بوده پس به زعم آن ها باید از فرصت ها استفاده کرد و لهش کرد!


 



یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی 


البته این ها ما را از اصل موضوع دور نمی کند. همین ستون کمتر از دو ماه پیش کیانیان را به خاطر حضور در بیلبورد ها سوژه کرده بود. آن روز نوشته بودیم که حضور کیانیان در بیلبورد فلان دمنوش متناسب با شان او نیست و این که پاسخ می دهد من مال مردم نیستم، کمی متناقض است، اما این بار انصافا حضور او و امثال او را در نشست های زیست محیطی را باید قدر بدانیم حتی اگر عده ای چشم بر واقعیت ببندند و درگیر تعلقات جناحی شده باشند.  فرض کنید او در آن نشست حضور نداشت؟ چند نفر از ما متوجه می شدیم، چند نفر جمع شده اند و دغدغه‌ی آب دارند؟


 در واقع امثال کیانیان و سلبریتی هایی که در چنین جمع هایی حاضر می شوند از اسم خودشان به نفع محیط زیست خرج می کنند و این که گمان کنیم مثلا هدیه تهرانی با یوزپلنگ ایرانی قصد خودنمایی دارد، بدبینانه و کینه توزانه است. بله! فعالان زیست محیطی زیادی هستند که گمنام اند و سال ها در جهت حفظ اندک فضای جنگلی و اندک منابع و آبی تلاش می کنند و کار اصلی را آنها کرده اند، اما تا چهره ها وارد چنین حوزه هایی نشوند، در فضای رسانه زده امروز شناخته نمی شوند و اصلا حرفشان به گوش مردم نمی رسد. در مورد این داستان هم حاشیه سازی و کاور کردن اصل موضوع که دغدغه حفظ منابع طبیعی غیر قابل تکرار است از هر چیزی مهم تر است. صرف چند جمله را بزرگنمایی کردن نه به درد دنیای ما می خورد، نه به درد آخرت آیندگان. مصداق بحث های ژورنالیستی بیهوده و فرسایشی همین ماجرای کیانیان است. کاش حداقل درخت و آب را سیاسی نکنیم و برای چهره هایمان، مساله مشارکت اجتماعی را هزینه ساز نکنیم.


 




مهدی طارمی یا (خیریت هفته)

ناشی گری؛ از بازیکن تا مدیر


برخلاف آن چه که هواداران افراطی آبی و قرمز فکر می کنند، باید دست عادل را بوسید که در افشاگری رحم ندارد و حتی شب قبل از بازی با الهلال دست طارمی را رو می کند. این که بازی ملی داریم و آرامش تیم مهم است و این حرف ها بیشتر مصداق کلاغ را جای قناری رنگ کردن و از احساسات مردم برای پوشاندن اشتباهات خودمان استفاده کردن است. اتفاقا عادل خوب موقعی دست طارمی را رو کرد تا بدانیم اگر پرسپولیس در حساس ترین مقطع فصل درگیر حاشیه می شود، ضربه را از کجا می خورد؟ ستاره ی نابالغی که همه چیز را شُل می گیرد و اصلا ظرفیت روانی چنین موقعیتی را ندارد. کاری با پرسپولیس کرد، کارستان!


حالا بهتر می فهمیم حرفه ای بودن یک بازیکن فقط در بدنسازی مناسب و عدم اعتراض به داور نیست. این ها گزاره های ساده ای از حرفه ای گری بازیکن فوتبال است، که از لا به لای گزارش های فوتبال دریافت کرده ایم. حرفه ای بودن یک بازیکن اما ابعاد بزرگتری دارد. طارمی و امثال او شاید فکر می کنند هنوز در کوچه های خاکی بازی می کنند که چنین فارغ و رها فقط به منفعت شخصی فکر می کنند. البته یک چیزهایی هم شنیده اند که با چهار تا پُست مجازی و موضع گیری جسته گریخته سیاسی حاشیه امنیت هم خواهند دشت. فکرش را کنید طرف پولی که میشد رضایت ریزه اسپور را بگیرد به جیب زده و…


 



یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی 


ناشی گری؛ از مردم تا مردم


با چنین شرایطی چرا باید پرسپولیس از پسِ الهلال بر بیاید؟ برانکو تا کجا می تواند این درخت کم جان را هرس کند و جان ببخشد؟ بر مبنای همین واقعیت است که کی روش چراغ دست می گیرد در لیگ های درجه دوم اروپایی و دنبال بازیکن دو رگه می گردد. اصلا بازیکنان را رها کنید! ما در فرهنگ هواداری هم حرفه ای نیستیم. هر شکستی را به عوامل بیرونی ربط می دهیم و ذهن متوهم داریم. با همه‌ی حواشی تاثیر گذار هفته ی گذشته در واقع این کیفیت فنی الهلال بود که پرسپولیس را شکست داد؛ به همین سادگی!


پرسپولیس چهار تا خورد. استقلال شش تا خورده بود. قرمز و آبی نه برای موقعیت های همدیگر بلکه برای ناکامی ها همدیگر کری می خوانند. یعنی روی شوربختی هایشان مسابقه می دهند. فوتبال تبدیل به دیگی از فرصت ها شده که در آن فقط هواداران هیزم می شوند تا چرخه ی مالی سود آور برای بازیکن مدیر و…را تامین کنند. هیچ نشانی از پیشرفت و مسئولیت پذیری مشاهده نمی شود. با کی روش و برانکو هم موقتا خوش خواهیم بود و به محض این که داستان از حوزه مسئولیت آن ها خارج می شود شکست خورده محض هستیم. طارمی بیشتر به اوضاع ما می آید! برانکو و کی روش که اجنبی هستند! راست می گفت قلعه نویی این اجنبی ها این جا چه می کنند؟ الکی امیدوارمان می کنند و گاهی یادمان می رود تا چه حد تنزل کرده ایم. ما را هنوز به خیریت و حکمت و این عناوین آرامش ساز خوش است.


 



کردهای عراق یا (قومیت هفته)

همه پرسی کردستان عراق انجام شد و خب نتیجه غیر منتظره نیست. مساله ی عراق مساله غامضی است. مساله قومیتی که به سمت ملت حرکت می کند. نژاد و زبان پیشینه و.. کردها ظاهرا همه چیز برای ملت شدن را دارند، اما برای حرکت تاریخی یک ناسیونالیسم قومی به سمت یک ناسیونالیسم مرزبندی و قراردادی شده این ها کافیست؟


 ناسیونالیسم قومی بیش از هر چیز به عواطف و احساست نژادی تاکید دارد. یعنی کردها مثل یک فامیل و خانواده احساس تعلق خاطر به هم می کنند این جنس همبستگی موجود در میان آن ها را هر کدام از ما در میان اطرافیان مان داریم. منتهی این حس را به یک جمعیت بزرگ که تعمیم بدهید می شود حساب همین کردهای عراق. همان ها که با رژیم بعثی صدام مشکل داشتند و پس از قدرت گرفتن اهل تشیع در عراق نتوانستند سهم مورد دلخواهشان را بگیرند و دوباره با حکومت مرکزی به مشکل برخوردند. در هر صورت وجود منابع سرشار نفتی در استان های کرد نشین عراق این توان را به آن ها داده که در موقعیت ملت و دولت قرار بگیرند. هر چند که دولت – ملت سازی در ذات خودش نوعی دیگر گریزی دارد اما ظاهرا این تنها راه رستگاری در اذهان کرده ها بوده و در این میان اگر اردوغان حس خوبی نسبت به داستان ندارد از با پ.ک.ک است و می ترسد که قدرت گرفتن کردها به تمامیت ارضی ترکیه خدشه وارد کند.


 



یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی 


 کردها به هر حال در ترکیه و سوریه و عراق جمعیت قابل ملاحظه ای دارند و دولت سازی آن ها پس لرزه هایی در تمام منطقه خواهد داشت. از همین جهت هم هست که له یا علیه این حکایت حرف زدن کار دشواری است. تنها چیزی که می تواند حسی از بی طرفی را در قضاوت چنین حکایت هایی بدهد مرور روند های تاریخی است. در طول تاریخ کجا و کدام تبارها هوس ناسیونالیسم قومی کرده اند و سمت ملت سازی رفته اند؟ مثل پاکستان و هند و همین هفتاد سال پیش که نگاهی به حال و روز پاکستان نشان می دهد که اقدام موفقیت آمیزی نبود و همین بنگلادشی که از کنار این جدایی پدید آمد هم کشور قابل ملاحظه ای در مناسبات سیاسی نیست. خلاصه که هر جای تاریخ را که نگاه بیاندازید؛ حرکت از سمت ناسیونالیسم قومی به سمت ملت سازی عاقبت خوشی نداشته است، انگار بهتر است آن ناسیونالیسم توان توشه اش را در جلب نظر حکومت داخلی که که در آن زیست می کند بگذارد و به مرور سهم خودش را مطالبه کند. می دانیم که فوق العاده دشوار و صعب العبور است این مسیر و البته نیاز به حکومت هایی پذیرنده دارد اما صرف قومیت نمی تواند دلیل کافی برای ملت سازی باشد. گاه مثل ایتالیای سده ها پیش بدون قومیت هم می شود ملت سازی کرد و موفق بود و یا حتی مثل آلمان می شود دوک نشین ها را زیر یک پرچم آورد، اما در مورد نمونه هایی مثل کردها عراق تاریخ جواب مثبتی ندارد.


 



عزاداران حسینی یا (درک متقابل هفته)

از خوشبختی ماست که این ده روز خیابان ها مثل روزهای قبل، صرفا محل گذر و شتاب نیست. حالا در این روزها و شب ها خیلی ها در خیابان سکونت دارند و زندگی شکل دیگری به خود می گیرد. افراد در قالب های مختلف (ایستگاه ها صلواتی، دسته های عزاداری و…) ساکن خیابان می شوند و محرم از «معابر»، فرصتی برای تماشا کردن و تماشا شدن می سازد. در واقع نسبت ها عوض می شوند (نسبت مردم و خیابان) و خب برای خیابان ها و مردمی که به این شکل از زیستن عادت ندارند و هیچ گاه به آن خو نکرده اند، اتفاق تازه ای است که باید آسیب شناسی شود تا سوهاضمه ی روانی ایجاد نکند.
 
جمعیت با ادوات موسیقی صدا ایجاد می کنند و با لیوان های چای مشارکت می طلبند و از همه مهم تر برخی هاشان با حضور در خیابان پی کسب هویت هستند. همان چیزی که برخی خودنمایی قلمداد می کنند. در کنار جمعیت غالب این شب ها عده ای دیگر هم هستند دنیا برایشان همان رنگ روزهای گذشته را دارد و تقویم تاثیری در زندگی شان نگذاشته! و در نگاهی انتقادی (به هر دلیل) همراه و همگام عزاداران نیستند. داعیه این عده منطق مداری است که البته طی سال های گذشته همراه با مُد جامعه ایرانی پر رنگ تر هم شده است. آن ها نقد می کنند، دلیل علمی می آورند و از نقض حقوق شهروندی می گویند و اصلا خیل عزاداران حسینی را زیر سئوال می برند، حرف هایی که حداقل در تاکسی و پیاده رو سرانجام مشخصی نخواهد داشت.


 



یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی 


 تضاد ها زیاد است و هر سال بیشتر هم می شود. بعضی افراد با شمایلی عزاداری می کنند که ارتباطی با نهضت امام حسین(ع) ندارد،اما همه ی این حرف ها بماند برای وقتی دیگر! فعلا باید به امکانی که داریم فکر کنیم و شکاف امکان و ایده آل را با بردباری و گفت و گو پر کنیم. امکان ما یا تقویت دو قطبی و نزاع و این بحث های بیهوده است و یا همراهی و احترام. انتخاب همراهی و گفت و گو بهانه خوبی برای درک متقابل است، اصلا همان پز و افه ی منطق و عقلانیت هم توصیه به گفت و گو می کند نه خصم، این گونه شاید آرام تر و مدنی تر کنار هم زندگی کنیم. مقصود این که؛ پرستیز از هویت آدم هایی می آید که به تمام تکه های سازنده‌ی پازل ذهنی خودشان احترام می گذارند و هیچ بخشی از وجودشان را حذف نمی کنند و با تمام خودشان در صلح هستند.





یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر